نود هشتیا

هفتمین نقد مون قراره فیلم ی باشه که از روی کتاب اقتباس شده، فیلم Ready Player One ! این فیلم جذاب ساخته دست آقای استیون اسپیلبرگ کسی که هفت بار نامزد جایزه اسکار دریافت بهترین کارگردانی شده که دو بار ب, ...ادامه مطلب

در اینجا قصد داریم هر جلسه یه نکته و یه مبحث از زبان عربی رو به شما آموزش بدیم. این تاپیک به منظور رسیدگی به سوالات و اشکالات درسی شما ایجاد نشده است! همچنین شما می‌توانید در این انجمن هم از آموزش ها بهره ببرید هم توی انجمن رمان بنویسید یا به صورت آنلاین رمان بخونید! برای این کار در "اینجا" کلیک کنید.​, ...ادامه مطلب

در این کتاب موضوعات زیر بررسی می‌شود: جمله‌ی اسمیه نواسخ مبتدا و خبر کنکور, سراسری ۹۵ کنکور, سراسری ۹۶ راهنمای خرید و مطالعه نسخه, الکترونیک , ...ادامه مطلب

دانلود داستان کوتاه چشم انتظار اختصاصی یک رمان دانلود داستان کوتاه چشم انتظار اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام : چشم انتظارژانر : اجتماعی-تراژدینویسنده : معصومه آقاعلی کاربر انجمن یک رمانویراستار: بهار قربانی قسمتی از متن : از پنجره به بیرون نگاه کردم.همه با فرزندان و آشنایانشون در حال صحبت بودند!بعضی‌ها هم مثل من تنها!اما به این ایمان دارم که آخر یک روز فرهاد و فریبا به دیدنم می‌آیند.ولی قلبم به من نهیب می‌زند که اگر قرار بود آن‌ها به دیدنت بیایند یا حتی تماسی بگیرند در این ۵سال انجام می‌دادند. *** در آن آیینه‌ی پیر شکستهنگاهش پر ز حسرت روح خستهخودم را دیدم و فردای خود راغمی از حسرتش بر دل نشستهزدل آهی کشید از درد دنیااز آن دلگیر جای تنگ و بستهمگر این غیر فرداهای من بود؟به او گفتم بگوید از گذشتهولی جز آه او چیزی ندیدمدردل را به روی غیر بستهسکوتش سخت سنگین بود و گویابه عکس قاب کهنه خیره گشتهچروک دست و پیشانیش می‌گفتامید از زنده بودن هم گسستهخداوندا چگونه زیست باید؟که درپایان نباشم دل شکستهعبور ما چه سان باشد از این راه؟رها از بند غم باشیم و رسته(مینا محمودی) قسمت دانلود این پست 7 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود داستان کوتاه مردانه مردن اختصاصی یک رمان دانلود داستان کوتاه مردانه مردن اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام داستان: مردانه مردن.نام نویسنده: فاطمه زهرا ربیعی کاربر انجمن یک رمانژانر: درام. مقدمه:گاه باید برای حفظ یک چیز با ارزش، قید چیز با ارزش دیگری را بزنی.مثلا برای حفظ غیرت و مردانگی‌ات باید پای جانت را به میان بکشی.حتی اگر از بودنت در این دنیا چیزی جز نابودی باقی نماند، نامت که بیاید، میان جمعی می‌گویند: «در ناموس پرستی روی دستش نبود». قسمتی از متن : تاج عروس را هم تکمیل کرد و زغال را روی زمین انداخت.عقب عقب رفت و گرمای کمرش سردی دیوار را که لمس کرد، سُر خورد و نشست.سر به دیوار تکیه داد و چشم به دلبرکش دوخت.شاهکارش معرکه شده بود.از بچگی استعداد عجیبی در نقاشی داشت. می‌گفتند نقاش شود نانش در روغن است. قسمت دانلود این پست 7 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود مجموعه اشعار آخر قصه اختصاصی یک رمان دانلود مجموعه اشعار آخر قصه اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام مجموعه : آخر قصه نویسنده : ابوالفضل سنبلی بیدگلی قسمتی از شعر ها : ترس از تنهایی ست … حرف زدن با خویش در خلوت … سوت زدن در تاریکی … وگرنه هیچ دیوانه ای …با خودش حرف نمیزندهیچ عاقلی … از تاریکی خالی نمیترسد … چه کار سختی دارند این شعرهادر چند جمله کوتاهتمام دلتنگی مرامیخواهند مخابره کنند قسمت دانلود این پست 12 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود رمان آقای جلف من اختصاصی یک رمان دانلود رمان آقای جلف من اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام رمان : آقای جلف مننام نویسنده : محدثه فارسی کاربر انجمن یک رمانژانر : عاشقانه، طنزخلاصه :یه خانوم خجالتی و چادری یه آقای جلــــــــف وشیطون از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده داربریم ببینیم این خانوم می تونه این آقـــــای جلـــــــــــف و آدم کنه یا نه ؟ حرفی از نویسنده: سلام بر بچزگل…واقعیتش تواین داستان اسم خودم و گذاشتم..ویژگی اخلاقی شخصیت داستان ویژگی های خودمه ولی شخصیتش خودم نیستم..امیدوارم خوشتون بیاد..توکرمبسم ا…دلــــــــــــــــم میـــــــــــــخواهــــدتــــــــ…!امــــــا چــــــــه بــــــــــایـــــــــــد کـــــــــــــرد؟*یـــــــــــک دختــــــــــر*…هیچـــــــــــگاه نمیــــــــــــگویــــــــــدچشــــــــــمانم شمــــــــا را در نظــــــــر دارد!**************** قسمتی از متن : من_مـــــــــــــــــــــامــــــــــــــــان؟مامان_ای یامان..درد بی درمونزود دوییدم توآشپزخونه و گفتم:اه مامان چرا زودبیدارم نکردی؟چپ چپ نگام کرد وگفت:مامان_بیا صبحونتو کوفت کن تانزدم تودهنت دندونات بریزه!باچشای گشاد زل زدم بهش..خبرم امروز روز اول دانشگا, ...ادامه مطلب

حرفهای دلتون رو هرچقدر ساده بگو دوستان گل این رو بخش دلنوشته ها انتقال میدم و به پی دی اف تبدیل میشه. پس بهترین هاتون رو اینجا بنویسید., ...ادامه مطلب

حرفهای دلتون رو هرچقدر ساده بگو دوستان گل این رو بخش دلنوشته ها انتقال میدم و به پی دی اف تبدیل میشه. پس بهترین هاتون رو اینجا بنویسید., ...ادامه مطلب

دانلود دلنوشته پروانه ها می میرند اختصاصی یک رمان دانلود دلنوشته پروانه ها می میرند اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام دلنوشته : پروانه ها می میرندنویسنده : رضوان نیسی کاربر انجمن یک رمانمقدمه:پروانه در مسیحیت نماد ظرافت ، پاکی و زن است! همه ی این لغات یک معنی را می دهند!پروانه ها میمیرند! در یک شب مهتابی! پروانه ها میمیرند! در یک وقت بی تابی! پروانه ها میمیرند! در عشق و ناکامی زن ها میمیرند! پروانه ها میمیرند!… قسمتی از متن : شاید پروانه ی روحم مرد…اما جالب است…هنوز شمع را …با خورشیدم اشتباه میگیرم! قسمت دانلود منبع : http://www.forum.1roman.ir/threads/13667/ این پست 4 روز پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود دلنوشته سانچی، نفس های یک آتش اختصاصی یک رمان دانلود دلنوشته سانچی، نفس های یک آتش اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام دلنوشته : سانچی،آتشی بر روی آبنویسنده : roro nei30 کاربر انجمن یک رمانمقدمه:گاهی در زندگی اتفاقاتی می افتد،تلخ و شیرین ،گرم و سرد !ولی این بار ،این اتفاق متفاوت بود! تلخ بود برای کسانی که چشمشان به در ماند!شیرین بود برای آنهایی که مقام شهادت را دریافتند!سرد بود برای دل داغ دیده عزا داران!گرم بود در عین انفجار! قسمتی از متن : دروغ می گفتند که آب و آتش کنار هم نمی مانند !دروغ گفتند که هرچه بینشان کمتر باشد از بین میرود!دروغ بود چون که،سانچی برروی آب بود !آتشش در مقابل اقیانوس آبی کمتر بود! قسمت دانلود منبع تایپ : http://www.forum.1roman.ir/threads/13826/ این پست 8 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود رمان پلیس های دردسرساز اختصاصی یک رمان دانلود رمان پلیس های دردسرساز اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام رمان : پلیس های دردسر سازنام نویسنده:meli770ژانر:اجتماعی،عاشقانه،طنز. ناظر رمان : cinderویراستار: *AFSOON* خلاصه:آترینا برقعی بعد ازچند سال به ایران برمیگرده وپیش دوتا برادر هاش زندگی میکنه. … توی مدتی که ایران زندگی میکنه با اتفاقاتی روبه رومیشه که براش تازگی داره… مقدمه:کودک درون من چون، طفلکیدر ميان ِآرزو هاي من استاو چه معصوم و چه ساده ،خفته استاو که از من،او که دائم،با من استعشق را،درآن دل ِپاک ديده اي؟او به مانند مَهي درآسمانچون ستاره، چون همان رنگین کمانتک نواز ِساز زيباي من استچون ، قناري ،کز قفس ،آزاد شدمي پرد ،بر بامِ هر کاشانه ايعقل ،بر او داد و بيداد مي کندتو،همان کودک ِخام ِخفته ايعقل با او ،در کشمکش،در قهر و کینساليان ِسال ،دعوا مي کندکه چرا بهار خو يشتن رااز همان نو قصه ها ،پر مي کندعقل!اي حاکمِ این تن قفسم!عاقلان ِروزگار را ديده اي؟به چه سخت گرفته اي ،اينک بگوظالمان ِروزگار را ديده اي؟اين همه عقل و بدن رشد يافتندجز دلی جز سنگ ها بیافتند ؟من که اکنون در درونم خفته امدلم آبي ست ،نگاهم ،چمن استمگر اين است که دلي شاد باشدهمه تن سالم وزيبا نظر است وای خدا کمرم از درد شکست چرا انقد, ...ادامه مطلب

دانلود دلنوشته روزنگار اختصاصی انجمن یک رمان دانلود دلنوشته روزنگار اختصاصی انجمن یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام دلنوشته : روزنگار نویسنده : آیین کاربر انجمن یک رمان قسمتی از متن : از امروز آدمای زندگیتو دسته بندی کن… به هر دسته در حد لیاقتشون اهمیت بده … و متناسب با اهمیتشون، براشون وقت بذار ✅ اگر بیشتر از لیاقت افراد بهشون اهمیت بدی، قطعا بعدها افسوس وقت های هدر رفتتو می خوری!وقتی می بینین بغض مردِ مهم زندگیتون در حال شکستنه …برین بزنین رو شونش و بگین :کوه ، سقوط نمی کنه ! قسمت دانلود منبع تایپ : http://www.forum.1roman.ir/threads/1749/ این پست 3 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده: دیدگاه کاربران , ...ادامه مطلب

دانلود داستان کوتاه قطار شمارِۀ ۱۹۱ ایستگاه را به مقصد عشق ترک می‌کند اختصاصی یک رمان دانلود داستان کوتاه قطار شمارِۀ ۱۹۱ ایستگاه را به مقصد عشق ترک می‌کند اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید داستان کوتاه: قطار شمارۀ ۱۹۱، ایستگاه را به مقصد عشق ترک می‌کند.نام نویسنده: NAVA-K کاربر انجمن یک رمانویراستار: Faranakژانر: عاشقانهخلاصه: رها، دختری هست که به عنوان مهمان‌دار در قطاری کار می‌کند. طی اتفاقاتی که در اون قطار می‌افتد، زندگی روتین رها پر از هیجان می‌شه و در این بین… سخن نویسنده : سلام به همه عزیزانممکن هست با خوندن خلاصه، با خودتون بگید که مگه مهمان‌دار زن هم برای قطار داریم؟باید خدمتتون عرض کنم که من در این رابطه تحقیق کردم و اون‌طور که به اطلاع من رسوندند فقط یک قطار است که دارای مهمان‌دار خانم است، چیزهایی که نوشته شده بر اساس تحقیقات خودمه. قسمتی از متن : از سرما داشتم یخ می‌زدم. هنوز مسافرگیری کامل نشده بود، نگاهی به لیستم کردم، هنوز ده نفر مونده بودند!دستمال گردنم رو صاف کردم که دیدم یك خانواده به سمتم می‌آیند، خدا کنه مال همین واگن باشند.– سلام خسته نباشید.به روی مرد مسنی که به نظر سرپرست اون خانواده چهارنفره می‌آمد، لبخندی زدم و گفتم:« زنده باشید!»بلیطش رو سمتم گرفت. اول شماره واگن رو چک کردم، خ, ...ادامه مطلب

دانلود رمان شانزده سال فکر سیاه اختصاصی یک رمان دانلود رمان شانزده سال فکر سیاه اختصاصی یک رمان دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنیدنام رمان: شانزده سال فکر سیاهنام نویسنده: NAVA-K کاربر انجمن یک رمانژانر: عاشقانه/ معمایی / پلیسیناظر رمان: روشنک.اویراستار : monirخلاصه: درباره دخترک هشت ساله‌ای است که بعد شانزده سال اتفاقات بچگی‌اش را فراموش نکرده و ریشه انتقامی که از یک فکر سیاه سرچشمه می‌گیرد را در وجودش تغذیه می‌کند و آن را تبدیل می‌کند، به شخصیتی که خود را پشت نقابی پنهان کرده تا انتقام بگیرد.ریشه‌ای که دخترک آن را پرورش می‌دهد، به زندگی و سرنوشت خیلی‌ها گره می‌خورد؛ اما با اتفاقاتی که برایش می‌افتد، آن ریشه کم کم خشک می‌شود؛ ولی… مقدمه :یک نقاب…یک مانع برای پنهان شدن، برای انتقام گرفتن…گاهی تو را به هدف شانزده ساله‌ات می‌رساند؛ اما…اما اگر کسی پیدا شود که نقاب تو را بردارد، مانعت را در هم بشکند…تو دیگر نمی‌توانی آنی که خودت می‌خواهی برای هدفت باشی…می‌شوی آنی که او می‌خواهد، می‌شوی آنی که در مقابلش راحت است…می‌شوی کسی که راحت در مقابلش می‌خندد، راحت از هر دری حرف می‌زند، راحت نگاهش می‌کند…و این شروع یک ماجرا هست!ماجرایی که شاید خلاف میل تو باشد؛ ولی در اختیار تو نیست تا آن را تغییر بدهی…و آن موقع است که مسیرت عوض می‌شود, ...ادامه مطلب