نود هشتیا

متن مرتبط با «بهار» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

دلنوشته باز می آید بهار ⭐️

  • مقدمه: دلنوشته باز می آید بهار _ بهار، فصلی است که هرگاه با آمدنش مرا به اندیشه کردن در کار خالق بی‌همتا تشویق می‌کند. هرچند این فصل، یک فصل حیرت‌انگیز، از نوع خود است و خاطرت خوشی از خود به جای می‌گذارد.   دلنوشته باز می آید بهار   قسمتی از دلنوشته: و قلم، در […], ...ادامه مطلب

  • شیطنت برای عشق |بهار کاربر انجمن رمان ایران

  • نام رمان: شیطنت برای عشق ژانر:عاشقانه، پلیسی، طنز نویسنده:بهار ناظر: @Asteria خلاصه: داستان در مورد سه تا دختر شیطونه و سه تا پسر مغرور البته یکی از این دخترا بخاطر یه اتفاق تویه زندگیش به یه دختره مغرور تبدیل میشه و به کمک یکی از اون پسرا سعی می کنه دوباره عوض بشه پایان خوش, ...ادامه مطلب

  • بهار آنلاین بودی و جواب ندادی؟ مطمعنم قهر نیستی؛ پس اگه نیاز داشتی باهام حرف بزنی یا

  • بهار آنلاین بودی و جواب ندادی؟ مطمعنم قهر نیستی؛ پس اگه نیاز داشتی باهام حرف بزنی یا هرچیزی من هستم. بهار لطفا ساکت نباش!, ...ادامه مطلب

  • بهار قمر

  • چه بلایی سرم اومد؟همه چی داشت خوب پیش میرفت تا تو اومدی...جوری با اومدنت توی یه لجن زار گیر کردم که تا همین لحظه نتونستم خودمو نجات بدم..اون موقع ها که امید به نجات داشتم پیش روانشناسی میرفتم که میگف, ...ادامه مطلب

  • رمان بهار خاکستری | Cãlypso کاربر انجمن یک رمان

  • کد رمان: 1325 ناظر رمان:MAEE_A نام رمان: بهار خاکستری نویسنده: Calypso ژانر: اجتماعی، تراژدی، عاشقانه خلاصه: «این نجواها آخر مرا خفه می کنند» گویا سرفصل زندگی به این عنوان بنا بود. حال سیزده سال از, ...ادامه مطلب

  • نویسنده شدنت مبارک بهاره جونم ♥♥♥♥ ب امید موفقیتای بیشتر برات

  •   نویسنده     شدنت     مبارک     بهاره     جونم   ♥♥♥♥ ب   امید     موفقیتای     بیشتر     برات  , ...ادامه مطلب

  • رمان مهرگان (جلد دوم خاتمه بهار) | الیف شریفی کاربر انجمن یک رمان

  • به نام خدا کد رمان , ,:1565 ناظر رمان , ,: @roro nei30 نام رمان: مهرگان , | جلد دوم خاتمه , بهار , نویسنده: الیف , شریفی , ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی خلاصه: بیست و چهار سال گذشته است. حالا بهار , تمام شده و پاییز , ...ادامه مطلب

  • دلنوشته زندگی خصوصی خانمِ آقای صاد|بهار قربانی کاربر انجمن یک رمان

  • زندگی, خصوصی, خانم آقای, صاد نویسنده: خود خانم آقای صاد گرداورنده: بهار قربانی, *** مقدمه: خانم آقای صاد، یک خانم خانه‌دار خوشحاله که از افسردگی مزمن رنج می‌بره! یه زن تنها که دوست‌های خوبی داره. یه خانم شاکی که از زندگی‌اش راضیه. یکی که بیکاره اما خیلی سرش شلوغه. تکلیف خانم آقای صاد با خودش مشخص نیست. گفت که حرف‌هاش رو بنویسم تا یکم دلش خنک بشه., ...ادامه مطلب

  • نقاب زنها | بهاره قاسمی

  • نام کتاب : نقاب, زنها, نویسنده : بهاره, قاسمی, موضوع : عاشقانه خلاصه کتاب: رمان درباره دختری است که در دانشگاه تهران قبول می شود و از کیش به تهران می آید. پدرش در تهران برایش یک خانه نقلی می خرد تا در تهر, ...ادامه مطلب

  • نقاب زنها▕ بهاره قاسمی

  • در 2 ساعت قبل، zeynab29 گفته است : سلام عزیزم اول قوانینو بخون بعد سلام. مرسی که خبرم کردی. راستش به دوستم دادم که با گوشیم رمانو بذاره که اشتباه گذاشته. چجوری حذفش کنم از این قسمت؟ در 2 ساعت قبل, ...ادامه مطلب

  • رمان بهاران بی باران | roro nei30 کاربر انجمن یک رمان

  • کد رمان: 1285 ناظر: cinder بسم الذی خلق الربیع (به نام خدایی که بهار را خلق کرد)​ لطفا ورودیا عضویت جهت نمایش مطالب سایت. نام رمان: بهاران بی باران نویس, ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان خاتمه بهار

  • دانلود رمان خاتمه بهار اختصاصی یک رمان خلاصه:این داستان روایتگر زندگی پسری مزدیسنایست* که به دلیل مشکلات روحی که در سن بیست سالگی به‌ خاطر مرگ مرموز خواهرش برایش به وجود آمده، به مدت شش سال به سر, ...ادامه مطلب

  • فراخوان جذب مدرس برای ترم بهار 97

  • به نام او سلام به همه در این تاپیک اگر مایل به تدریس در هاگوارتز هستید اعلام آمادگی می کنید و حتما درسی رو که می خواهید تدریس کنید هم اعلام کنید با تشکر درس های ترم بهاره 97 : آموزش وردها معجون سازی علوم مشنگ ها تغییر قیافه , ...ادامه مطلب

  • نظرسنجی برای درس های ترم بهاره

  • ■○ بسم ا... الرحمن الرحیم ●□ با سلام خدمت هاگوارتزی های عزیزم کلا همه شاگردای من برام عزیز هستن خواهش می کنم خواهش می کنم . من متعلق به همتونم خب برای ترم بهاره چه درسایی رو بزاریم ؟ درسایی که بیشترین رای رو بیارن ، برای ترم بهاره انتخاب میشن. پس بیاین و به درس مورد علاقتون رای بدین , ...ادامه مطلب

  • بهار بیابان

  • صبح روز شنبه٬ ساعت آیدا طبق معمول روزهای شنبه که برای فرار از ترافیک زودتر بیدار میشه راس ساعت پنج و نیم زنگ زد، آیدا بلند شد، ولی کمی فکر کرد و دوباره خوابید٬ فکر آیدا در اون لحظات کوتاه بیداری این بود که امروز نمی خواست سرکار بره، بلکه باید به جایی در بیابانهای اطراف تهران برای فیلم برداری می رفت. آیدا به خوابی رفت شیرین٬ خواب دم صبح یک روز بهاری بسیار لذ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها