نود هشتیا

متن مرتبط با «لیانا» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

لیوبلیانا پایتخت مجسمه های اژدها

  • به این شهر که قدم بگذارید، مجسمه های بیشماری از اشکال اژدها را می بینید. در افسانه های یونانی، آرگونات همراه با جیسون، در این شهر اژدهایی را سلاخی کرده اند و از این پس شهر از نماد اژدها پر شده است. معماری این مجسمه ها به دوره باروک باز میگردد. در دل این شهر قدیمی، کاخ لیوبلیانا قرار گرفته که می توانید به بالای قصر بروید و چشم انداز شهر را ببینید. مکان دیگری که برای تماشای شهر مناسب است، بالای برج ساعت این شهر است , ...ادامه مطلب

  • رمان لیانای من|مهدیه مومنی کاربرانجمن رمان ایران

  • بسمه تعالی نام رمان:لیانای من نام نویسنده:مهدیه مومنی نام تائیدکننده رمان:Nirvana# ژانر:عاشقانه,اجتماعی خلاصه: زندگی پراز فراز ونشیب هاس...لیانای داستان ماهم گذشته ی بسیار سختی رو پشت سر گذاشته وبه امید اینکه آینده ی روشن تری داشته باشه روزهاشو میگذرونه اما تقدیر همیشه هم قرار نیست فقط وفقط ضربه بزنه بلکه گاهی هم یهویی یه چیزایی رو بهت میده که همیشه توی روی, ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان کلبه ای میان جنگل(جلد سوم رمان لیانا)

  • دانلود رمان کلبه ای میان جنگل اختصاصی یک رمان خلاصه :روبی و مایکل در ادامه ی ماموریتشان، به شمشیری که میراث سرزمینشان بود، رسیده و با به دست آوردن آن، قدم بزرگی را برای نابودی نارسیسا برمی دارند. اما آیا واقعا همه چیز آنطور پیش می رفت که روبی می خواست؟ آیا سرنوشت می گذارد که او به راحتی راه خود را ادامه دهد؟ نه! سرنوشت هیچ گاه طبق پیش بینی های انسان نبوده, ...ادامه مطلب

  • رمان جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) | zahra bagheri کاربر انجمن یک رمان

  • کد رمان: 1276 ناظر: سیده پریا حسینی نام رمان: جدال نهایی ( جلد پایانی رمان لیانا) نام نویسنده: zahra bagheri ژانر: تخیلی، فانتزی، عاشقانه خلاصه ی داستان: روبی پس از جمع کردن ارتشی بزرگ و متحد، به جنگ تنها دشمن خونی اش، نارسیسا رفته و نبردی را آغاز می کند که پایان دهنده ی نفرین هِدِس و آزادی مردم آدونیس است. او به قصد انتقام مرگ گذشتگان و عزیزانش به پا می خیزد تا یک بار برای همیشه سایه ی سیاه تاریکی را از سرزمینش برداشته و..., ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان لیانا

  • دانلود رمان لیانا دانلود رمان لیانا دوستان برای تایپ رمان‌های خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقه‌ی خود در این جا ثبت نام کنید نام رمان: لیانانام نویسنده: Zahra bagheriویراستار: DENIRAژانر: تخیلی، فانتزی، عاشقانهخلاصه‌ : داستان دختری به نام لیانا که توسط ملکه‌ی سرزمینش، به عنوان جانشینش انتخاب می‌شود.دختری که برگزیده می‌شود تا با درخشش و پاکی‌اش ناجی سرزمینش باشد؛ اما غافل از آن‌که که او با پذیرفتن آن عنوان، بذر کینه را در دل شخصی می‌کارد که فرمانروایی را حقی می‌داند که از او سلب شده است. مقدمه:به درخت نگاه کن.قبل از این‌که شاخه‌هایش زیبایی نور را لمس کندریشه‌هایش تاریکی را لمس کرده.گاه برای رسیدن به نور، باید از تاریکی‌ها گذر کرد.*** قسمتی از متن :فصل اول:«جانشین»با گام‌هایی شتاب‌زده از تالار قصر به راه افتاد. از پلکان مرمری گذشت و به راهروهای مارپیچی قدم گذاشت. با شنیدن صدای گریه‌ی نوزاد قلبش در سینه فرو ریخت. هیجانی غیرقابل وصف وجودش را فرا گرفت و با قدم‌های محکم، مسیر باقی‌مانده را طی کرد.با رسیدن به پشت در اتاق ایزابل، نفس عمیقی کشید. به دلیل شور و اشتیاق بی‌اندازه‌اش صدای نامفهومی از گلویش خارج شد که خنده‌اش گرفت. او امروز درست مانند دوران جوانی‌اش سرخوش و پرانرژی بود؛ اگرچه با گذشت سال‌ها هنوز هم زیبایی اصیلی در چهره‌اش دیده می‌شد.با اشاره‌ی دستانش در به آرامی باز شد. , ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان لیانا ویژه نگاه دانلود

  • نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 148 تاریخ : ۰۴ دی ۱۳۹۶ دانلود رمان لیانا ویژه نگاه دانلود دانلود رمان لیانا ویژه نگاه دانلود داستان دختری به نام لیانا که توسط ملکه‌ی سرزمینش، به عنوان جانشینش انتخاب می‌شود.دختری که برگزیده می‌شود تا با درخشش و پاکی‌اش ناجی سرزمینش باشد؛ اما غافل از آن‌که که او با پذیرفتن آن عنوان، بذر کینه را در دل شخصی می‌کارد که فرمانروایی را حقی می‌داند که از او سلب شده است. مقدمه:به درخت نگاه کن.قبل از این‌که شاخه‌هایش زیبایی نور را لمس کندریشه‌هایش تاریکی را لمس کرده.گاه برای رسیدن به نور، باید از تاریکی‌ها گذر کرد. دانلود رمان لیانا ویژه نگاه دانلود قسمتی از داستان : «جانشین»با گام‌هایی شتاب‌زده از تالار قصر به راه افتاد. از پلکان مرمری گذشت و به راهروهای مارپیچی قدم گذاشت. با شنیدن صدای گریه‌ی نوزاد قلبش در سینه فرو ریخت. هیجانی غیرقابل وصف وجودش را فرا گرفت و با قدم‌های محکم، مسیر باقی‌مانده را طی کرد.با رسیدن به پشت در اتاق ایزابل، نفس عمیقی کشید. به دلیل شور و اشتیاق بی‌اندازه‌اش صدای نامفهومی از گلویش خارج شد که خنده‌اش گرفت. او امروز درست مانند دوران جوانی‌اش سرخوش و پرانرژی بود؛ اگرچه با گذشت سال‌ها هنوز هم زیبایی اصیلی در چهره‌اش دیده می‌شد.با اشاره‌ی دستانش در به آرامی باز شد. با آن‌که حالا کاملا وارد اتاق شده بود؛ اما هنوز هم کسی متوجه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها