نود هشتیا

متن مرتبط با «ماورایی» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

نسبیت ماورایی

  • کمی درنگ لازم بود. این بار مرگ را نزدیک‌تر از همیشه به خود می‌دیدم، قلبم تیر می‌کشید، فرمان را محکم در دستانم فشردم. پانزدهم اسفند سال چهل‌وهفت، درست روز درخت‌کاری. نمی‌دانم چرا تاریخ تولدم به خاطرم آمد، کنار خیابان زیر سایه یک درخت توقف کردم و پیشانی‌ام را روی فرمان گذاشتم، زیر لب گفتم «چیزی نیست رد میکنه»، در ماشین باز شد و او کنارم نشست. به قیافه‌اش نگاه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها