نود هشتیا

متن مرتبط با «ناتمام» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

عشق ناتمام

  • به نام خدا"نظر فراموش نشه.قصه ها برایمان حرف می زنند،گاهی گریان و گاهی خندانندقصه امروز قصه درد است آری.عاشقش شدم ؛عاشقم شد دل دادم،مهر دادم،محبت هایم را خریدار بود؛هر روز گل بوسه ای نرم بر دستانم می, ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان رفتم که ناتمام بمانم

  • خلاصه رمان: داستان درمورد دختری است که تاوان میدهد.تاوان گناهی بزرگ …راهی را انتخاب میکند که نمیداند به چه ختم میشود… پیشنهاد می شود دانلود رمان انتقامی از جنس عشق مقدمه رمان : من محکوم به اعدامم. عشق من محکوم به اعدام است… چندی بعد من دعوت مرگ را پذیرا خواهم بود و رویای عشق تو را در آغوش سرد گور باز میگویم . کاش هیچگاه تو را نمیدیدم … کاش هیچگاه عشقت, ...ادامه مطلب

  • دانلود رمان تمام ناتمام من

  • خلاصه رمان: داستان درباره دختری هستش با اسم آوا که دانشجوی پزشکی هستش و پسری در همسایگی اونها زندگی میکنه که دیوانه وار عاشق آوای قصه هستش ولی توی یکی از روزها که آوا به بیمارستان میره تا اوضاع بیماراش رو چک بکنه با یه پسری پولداری به اسم آرتین آشنا میشه و … پیشنهاد می شود دانلود رمان مردی حکم می دهد مقدمه: “به نامـ خداوندِ مهرشـ به دل” عاشـــقے دیوان, ...ادامه مطلب

  • نمایش «خودکار بیکار»، روایتی ناتمام از زخم خوردگان هویت

  • روزنامه ایران - مریم طالشی: روی زمین می‌خزد. صدای برخورد مشت را با گوشت تنش می‌شنوی. خرد می‌شود، می‌ریزد، بلند می‌شود، دوباره کتک می‌خورد. نگاه می‌کند؛ چشم‌های خیره، بغض. آخ از این بغض و آن نگاه. سامان، قصه خودش را بازی می‌کند. قصه آن راه‌های رفته و آن اشک‌های ریخته و آن همه بغض، گیر کرده در گلو؛ سفت و خفه‌کننده: «50 ساله‌ام اما فقط 9 سال زندگی کرده‌ام.» سامان ارسطو را خیلی‌ها می‌شناسند، قبلاً فرزانه بود. 40 سال با هیأت زنانه زندگی کرد و آنی نبود که دوست می‌داشت. روحش با جسمش مطابق...​ نمایش «خودکار بیکار»، روایتی ناتمام از زخم خوردگان هویت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها