دانلود,رمان,آشوب نام رمان: شهر آشوب نویسنده: مریم جعفری صفحات:242 خلاصه ای از داستان رمان: دو قطب تو این داستان نقش آفرینی میکنن، قطب منفی: دختری به نام ره
نام رمان: شهر آشوب نویسنده: مریم جعفری صفحات:242 خلاصه ای از داستان رمان: دو قطب تو این داستان نقش آفرینی میکنن، قطب منفی: دختری به نام رها، که رها شده از اجتماع، از خوب بودن، از آدم بودن، هیچی براش مهم نیست و به هرچی میخواسته رسیده، پول، زیبایی، شهرت، زندگی اما… یه جورایی خوشحال نیست و هرکاری میکنه به هدفش نمیرسه تا اینکه… و قطب مثبت: مردی به اسم سامان (سام)، دندانپزشک، بسیار خوش اخلاق و البته مومن، با عقاید مذهبی خاص خودش، تو دنیایی زندگی میکنه که جایی برای رهای داستان نداره اما … قسمتی از متن رمان: با صدای بهم خوردن در خانه، بچه ها مثل بره های سرگردان هر یک به سویی رفتند، حتی مهران که کوچکترین عضو خانواده محسوب می شد! انگار این بچه هم به رغم سن و سال اندکش کاملا متوجه ی مقرارتی که بمحض ورود پدر بر خانه حاکم می شد بود. یک حکومت نظامی تمام عیار، درست همانطور که سرگرد می پسندید. بچه ها می بایست قبلاز آمدن او، که این اواخر دیرتر از سابق می آمد شامشان را میخوردند و طبق قوانینی که پدر حاکم کرده بود و مادر مو به مو اجرا می کرد، به بستر میرفتند و چه اندوهی بود که حتی از محبت پدرانه ای که ولو در یک لبخند خشک و خالی هم خلاصه شده باشد بی بهره بودند. پدرشان سرگرد محمد فرخزاد یک نظامیبه تمام معنا بود. یک سرباز سخت کوش، یک ارتشی فداکار و مستبد و یک وفادار به میهن تا آخرین قطره خون. از نظر او حتی در کانون خانواده هم فرزندانش تفاوتی با سربازان پادگان نداشتند. هرچه می گفت بایست بی چون وچرا اجرا می شد و در این راه هیچ استثنایی قایل نمی شد حتی برای ته تغاری خانه که یقینا بیش از بقیه به محبت پدرانه نیاز داشت …