نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 251 تاریخ : ۳۰ شهریور ۱۳۹۶
دانلود رمان گرگ و مهتاب (جلد دوم عشق یا مسئولیت) . جلد دوم رمان عشق یا مسئولیت است، برای خوندن این رمان باید حتما قبلش جلد یک رو بخونید تا در جریان تمام اتفاقات هیجانی اون قرار بگیرید، داستان من از زبان دو شخصیت اصلی روایت میشه، میخواستم شیوه دانای کل رو پیش بگیرم؛ اما دیدم بهتره سبک نوشتنم کاملا با جلد یک همخونی داشته باشه. برای همین از زبان مرد و زن اول رمان بازگوی اتفاقات میشم، داستان از جایی شروع میشه که فوتبالیست موفق یعنی مهدیار فرحمند به همراه دوستش کیان محبی بعد از ۳ سال و نیم از ترکیه به ایران بر می گرده و با تیم تهرانی لیگ برتر قرار داد می بنده و زندگی فوتبالیش رو در ایران شروع میکنه، مادرش ساحل از قبل در تهران ساکن شده و منتظر پسرشه؛ مهدیار طوفانی شروع می کنه، قرار داد خوب و زندگی مستقل در خونه قدیمی خودش و مادرش؛ ولی یک روز …
اتفاقاتی که مهدیار قصه مجبور میشه بره سراغ وصیت نامه باباش، بشه همون که باباش خواسته، بشه یه گرگ، ناخواسته اما…
داستان تا حدودی جنایی هم هست. شنیدین میگن دیوونه اگه به ماه کامل خیره بشه دیوونهتر میشه؟ گرگ و مهتاب هم روایت گر این موضوعه؛ ولی برعکس و تا حدودی عاشقانهتر، گرگ در کنار مهتاب؟ مقابل مهتاب؟ یا در قلب مهتاب؟ با من همراه باشید…!
پیش گفتار:
از اونجایی که این رمان جلد دوم رمان عشق یا مسئولیت؟ هستش و حتما باید جلد یک رو خونده باشید؛
در جریان قرار دارید یا قرار می گیرید که به خاطر روال و محتوای داستان من مجبور بودم از یک زلزله در ابتدای
جلد قبل صحبت کنم و تا جایی که امکان داشت زلزله مخرب چندین سال پیش رو انتخاب کردم، زلزله بم چون
سال ۸۲ بود مشکل داشت برای همین من زلزله سال ۷۶ بیرجند رو نوشتم و چون اقدام به نوشتن جلد دوم کردم
براساس زمان و سال هایی که می گذره میشه گفت شروع رمان از سال ۱۴۰۵ به بعد هستش و چارهای نداشتم،
می تونستم این رو نگم؛ ولی شاید خواننده تیزهوشی باشه و براش سوال پیش بیاد؛ ولی خب در رمان هیچ اسمی
از سال برده نمی شه؛ چون نیازی نیست و من هم کوچکترین حرفی از پیشرفت بشری و تکنولوژی و هزار
چیز دیگه که صد در صد در این سال به وجود اومده نمی زنم تا با ذهن شما همخوانی داشته باشه.
شما همین سال ۹۶ خودمون رو در نظر بگیرید…!
مقدمه نویسنده رمان گرگ و مهتاب:
دوستانی که جلد یک این رمان رو خوندن می دونند قلمم چیه و چطوری مینویسم؛ ولی بازم باید به چیزایی رو توضیح بدم. دوست عزیز؛ اگه دنبال یه رمان با موضوع خیلی کلیشهای و عاشقانه هستی این اون رمان نیست، عاشقانه هست؛
ولی نه اونجوری که توی تمـــــام رمانها خوندی، نه سوژهی پسر و دختر دنبال کل کل کردن و لج بازی و مغرور بازی هستند، نه به خاطر یه شرط مسخره همخونه میشند و نه آخرش خیلی قشنگ و راحت ازدواج میکنند،دختره اهل آرایش و مانتو کوتاه نیست، نه چشم رنگیه نه کمر باریک و نه مثل ماه شب چهاردهم اونقدر زیبا که بعضی نویسندهها توصیف می کنند، انگار حوری بهشتی هستند، پسر این رمان که بعضیها میشناسند، تو سن ۲۸ و ۲۹ سالگی رئیس یه شرکت نیست که چندساله موفقه و خیلی مشهور. مهدیار من فوتبالیسته و به دلایلی وقتی فوتبال رو کنار میگذاره از صفر شروع میکنه برای زندگی جدید. یه چیز خیلی مهم دیگه، اکثرا خواننده رمان های مجازی میانگین سنشون ۱۵ تا ۲۰ هستش،بیشتر دنبال رمان صحنه دارند؛ ولی شرمنده؛ والا من نه خودم و نه در هفت نسل قبلم هیچکسی نیست که پسری نامحرم رو ببوسیم یا حتی انگشتمون به نامحرم بخوره، به قول خیلیها شاید پاستوریزه یا اُمُل باشیم؛ ولی واسمون حرف و نظر خدا و دستور دینمون مهمه نه نظر دوستان تازه به دوران رسیده… من واسه این رمان زحمت زیادی کشیدم، قلمم متفاوت و تا حدودی نادر هستش، گرگ و مهتاب رو از اسمش میشه تا حدودی شناخت، کافیه ۱۰ پست اول رو بخونی. پشیمون نمیشی از خوندنش بهت قول میدم. نکته آخرهم اینکه این رمان به هیچ وجه از چهارچوب های اخلاقی خارج نمیشه، دنبال رمان ۱۸+ می گردی که حتی مسائل شخصی خانمها رو هم باز کنه این اون نیست. من رو از نظراتتون در صفحه پروفایل و شخصی بی نصیب نگذارید، نقد پذیرم، هرچی دیدی ناجوره و نامربوطه بهم بگی ممنون میشم.
دوستدار همه شمام…
مرور جلد اول(عشق یا مسئولیت؟)
در جلد اول خوندیم که دختر ۱۸ ساله قصه ما یعنی ساحل آذرپناه طبق روال ۴ سال گذشته در عید نوروز برای تبریک تولد فوتبالیست مورد علاقه خود، به تهران می رود. به محض رسیدن به تهران متوجه تصادف خانواده فوتبالیست محبوبش یعنی ماهان فرحمند می شود. با کمک پسر داییاش بردیا فروزان که مشغول کار و خدمت پزشکی در بیمارستان آنجاست، می تواند ماهان فرحمند را ببیند…
همسر ماهان در تصادف در دم جان سپرد و خودش نیز به خاطر همان تصادف و مبتلا شدنش از چندین ماه قبل به ویروس HIV که منجر به مقاومت کم بدنش شده است نیز فوت می کند. در این میان ماهان فرحمند تنها فرزندش را به ساحل و خانواده اش می سپرد تا از او مراقبت و بزرگش کنند، ماهان تمام خانواده خود را در زلزله سالها قبل از دست داده است و تنها یک برادر در خارج از کشور دارد…
طی اتفاقات زیادی ساحل بعد از مرگ ماهان پسر او را با خود به شیراز می برد و با وجود تمام مشکلات و ممانعتها او تصمیم به بزرگ کردن مهدیار فرحمند به طور مستقل میگیرد به گونه ای که خودش مادر او باشد. خانواده او نیز با وجود همه مخالفتها سرانجام قبول می کنند و ساحل به همراه مهدیار مستقل میشود…
در این بین ساحل پسر عمهای دارد به نام حسام ارجمند که از کودکی شیفته و عاشق هم بوده اند و قرار بود همان سال بعد از کنکور ساحل به عقد هم در بیایند؛ ولی با وجود تصمیم ساحل و قولی که به ماهان داده است، این عقد به هم می خورد و با کلی دعوا و درگیریهای ساحل و حسام و بردیا این عشق در جایی متوقف می شود…
در طی سالهای بزرگ کردن مهدیار و مثلث عشقی پیش آمده ساحل با هزاران زحمت و چنگ و دندان تنها به خاطر آن قول و عهد مهماش مهدیار دو ساله را به اسطورهای بی همتا تبدیل می کند. ساحل از همان ۵ سالگی مهدیار را به کلاسهای فوتبال می فرستد و مهدیار به سبب علاقه به این حرفه و همچنین ادامه راه پدر نه فقط روز به روز بلکه با تلاش شبانه روزی دقیقه به دقیقه پیشرفت میکند و…
دیگر اتفاقات جلد اول مطلع شدن ساحل از علاقه بردیا می باشد؛ ولی علاقه و عشق او به حسام اجازه هیچگونه احساسی به او نمی دهد، این دو ۲۰ سال در فراق عشق هم می سوزند و دم نمی زنند تا اینکه آن تصادف وحشتناک در چندین و چند سال بعد…
جلد اول اتفاقات زیادی داشت، این خلاصه ای بود و گرنه قسمت مهم آن پیدا شدن سروکله عموی مهدیار در ایران و افتادن سایهاش بر سر ساحل و مهدیار است که تا پای کشته شدن آن دو نیز پیش می رود؛ ولی به لطف یک گوشواره است که آن دو از مرگ حتمی نجات پیدا می کنند، هرچند در این بین مهدیار داستان کلیهاش را به خاطر صدمه و ضربات شدید از دست میدهد اما زنده می ماند و برای عمل به وصیتهای پدرش راهی ترکیه می شود و…