نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 697 تاریخ : ۰۱ مهر ۱۳۹۶
دانلود رمان آخرین آرزوی مادر درباره دختری به نام نارگل و پسری به نام حسام است.
نارگل یک دختر شیرینیپز است که دوست دارد یک روزی آخرین آرزوی مادر متوفایش را برآورده کند.
داستان از روزی شروع میشود که پسری به نام حسام که روانپزشک است وارد شیرینیفروشی نارگل میشود
و ماجراهای داستان از بعد از ورود حسام شروع میشود. چرا که حسام با وجود این که یک پزشک است
از نارگل میخواهد اجازه دهد که در شیرینیفروشی آنها کار کند. داستان گاهی از زبان نارگل است
و گاهی از زبان حسام. در کنار نارگل و حسام، شخصیتهای دیگری هم هستند که در روند داستان تأثیر زیادی دارند.
باید دید در آخر نارگل و حسام چهگونه آخرین آرزوی مادر نارگل را برآورده میکنند و آیا موفق میشوند یا نه؟
قسمتی از داستان :
نارگل:
مادرم همیشه میگفت”اگه با عشق و محبت شیرینی بپزی، لبخند رو به لب مردم هدیه میدی.
” مادر همیشه با لبخند شیرینی میپخت، هیچوقت یادم نمیره، هر وقت کیک یا دیس شیرینیها رو از
داخل فر بیرون میآورد چنان ذوق زده میشد که انگار کار اولشه. اون زن کدبانو و مهربونی بود، همیشه
یکی از آرزوهاش ساختن یه خونه از کیک و شیرینی بود. دوست داشت حتی اگر شده، به عنوان آخرین
آرزوی زندگیش برآورده بشه. مادر زود از بین ما رفت، حتی فرصت نکرد آخرین آرزوش یعنی ساختن یه
خونه از کیک و شیرینی را برآورده کنه… هی خدا…
خانم رحمانی: نارگـل!
وای باز هم خانم رحمانی جیغ زد.
– بله خانم رحمانی؟ اومـدم.
قالب کیکها رو زود تو فر گذاشتم و سریع به دفتر خانم رحمانی رفتم. آخ ببخشید خودم رو معرفی نکردم،
من نارگل هستم، نارگل شیرینسخن، ۲۴سالمه و قنادی بزرگ پدرم رو اداره میکنم، البته مدیریتش با
خانم رحمانیه و من فقط شیرینی میپزم؛ اما پدرم گفته حساب دخل و خرج قنادی رو هم باید داشته باشم.
پدرم اینجا رو به یاد مادرم باز کرده؛ چون مادرم یه قناد ماهر بود؛ اما چند سال پیش وقتی ۱۰ ساله بودم
مادرم تصادف کرد و رفت به آسمون. سال بعدش یه خانم معلم داشتم که عاشقش شدم و نمیدونید
چهقدر مصیبت کشیدم تا تونستم نسرین جون و پدرم رو عاشق هم کنم، نسرین جون همون خانم
معلمم بود. زن خوب و مهربونیه و از یه مادر چیزی برام کم نذاشته، حتی با وجود اینکه خودش بچهدار
شده؛ اما باز هم من رو بیشتر از بقیه دوست داره، خب نسرین جونه دیگه!
اون روز خانم رحمانی با اون صدای جیغ جیغوش صدام زد و زود تو دفترش رفتم.