دوستان برای تایپ رمانهای خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقهی خود در این جا ثبت نام کنید
نام رمان : اشک های یک دلقک
نویسنده : صبا زرساز
تعداد صفحات : ۲۶۴
خلاصه داستان :
اشک های یک دلقک شرحی از زندگی با زاویه دیدِ متفاوت یه آدمکِ که داره تو خودش و بین سایه های آدم های اطرافش گم میشه…
ژانر داستان کاملا اجتماعیه و همه ما میتونیم اونو تو دنیای اطرافمون لمس کنیم… اما بیان داستان جوری نیست که بشه همیشه تجربه کرد….
آدمک داستان من، هنوز تو جریان اتفاقات گیج و گنگ میچرخه و سعی میکنه تو دنیا چیزی برای یه درک ساده و خالی از ریا پیدا کرد…. تو این داستان خبری از دخترای باربی و پولدار و پسرای نجیب زاده با عشق افسانه ای نیست…. اینجا باید عشق رو پیدا کرد… درست مثل دنیای واقعی… اینجا عشق غول قصه نیست که از پس همۀ مشکلات بربیاد…
قسمتی از متن رمان :
صدای آلارم موبایلم نگاهمو از پنجرۀ اتاق کوچیکم که گرگ و میش هوا رو نشون میده گرفت! چندلحظه به صفحه گوشیم که روشن و خاموش میشه خیره میشم…. زنگ زدن این گوشی و چشمهای همیشه باز من،انگار یکی از تراژدی های همیشه تکراری این داستان «همیشه»ست! بالأخره بعد از چندلحظه آلارم گوشی رو قطع میکنم و دوباره به پنجره خیره میشم…. حالا سپیدۀ صبح بیشتر خودنمایی میکنه….
اصلا خودم هم نمیفهمم، وقتی که خودم تمام شبهارو با نگاه کردن به پنجره سحر میکنم دیگه چه نیازی به آلارم هست؟ از روی دشک گرم و نرمم بلند میشم و به سمت سرویس بهداشتی میرم….
قسمت دانلود
این پست 13 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده:
دیدگاه کاربران