نام رمان : احتمال
نویسنده : sonya70
خلاصه داستان:
گاهی اوقات یک احتمال کوچک میتونه دید آدم رو عوض کنه؛ میتونه مسیر زندگی رو عوض کنه؛ میتونه نفرت رو به عشق و عشق رو به نفرت تبدیل کنه. این داستان، داستان افرادیه که با در نظر گرفتن یک احتمال کوچک تغییر بزرگی در زندگی شون ایجاد شد.
نکته بسیار مهم: هرگونه تشابه اسمی غیر عمد بوده و این داستان تماما ساخته ذهن خودمه.
قافیه به قافیه باختم
برگ به برگ
واژه به واژه
و اینک تنها داشته من
حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما
آوار می شود ، اتاق بی در و پیکر را …
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه شاعرم و
نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره
اما بد باختم ، بد
من به حس جنونی باختم که باورم بود …
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر شعر نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند …
” من به زیادی عشق باختم “
واژه های من از آن جهت معمولیست
که من معمولی ترین عاشق بودم
همین …
فقط این را از من داشته باش :
مجنون عشق تو شدن
تنها چیزی است که من را به من می رساند
تنها چیزی است که ماندگارم می کند …
تعداد صفحات: ۱۷۸ صفحه پی دی اف، ۸۲۴ صفحه پرنیان