دانلود">دانلود رمان آخرین رویا ویژه نگاه دانلود
دانلود رمان آخرین رویا ویژه نگاه دانلود . پرواز این بار روایت میکند داستانش را!
مینویسد و مینویسد تا خالی شود. پرواز برای دست یافتن به رویایش به دنبال دست آویزی بود که این دست آویز؛ حامی، ناجی و عزیزش شد. دخترک عاشق مردی میشود که کاخ رویاهایش را از ریشه میسوزاند، پرواز با عشق بهای سنگینی در برابر رویای کوچکش داد .
اینبار؛ اما نه دست آویزی خواست و نه مرهمی، خواست خودش ادامه دهد؛ اما دیگر بالی نداشت.
باید دید که آیا میتواند بلند شود یا نه؟ اگر هم بلند شود، به کجا میرسد؟
مقدمه :
– جانم؟
متعجب نگاهم کرد و نگران گفت:
– اتفاقی افتاده؟ نگرانم کردی.
سرم رو انداختم پایین و گفتم:
– نگران نباش. اتفاقی که افتاده؛ ولی خب…
حرفم رو قطع کرد و گفت:
– یه راست برو سر اصل مطلب!
زبونم رو روی لبم کشیدم و دستای لرزونم رو توی هم دیگه قفل کردم. بغض کرده بودم، قورتش دادم و مطمئن گفتم:
– من دوسِت دارم!
قسمتی از داستان :
***
پلهها رو با دو بالا رفتم. از استرس پام دوبار پیچ خورد و یه بار هم نزدیک بود با مخ بخورم زمین که خدا رو شکر ختم به خیر شد. نیم نگاهی به سر درش انداختم، نشریهی نورا! با تعجب وارد شدم و در رو پشت سرم بستم.
هر کس سرش توی کار خودش بود. چشمم خورد به یه خانومی که میزش حفاظ نداشت، حتما منشیه دیگه! به سمتش پاتند کردم و گفتم:
– سلام.
با تاخیر سرش و آورد بالا و متعجب نگاهم کرد و گفت:
– سلام، جانم؟
متوجه تعجبش شدم؛ برای همین لبخند نیم بندی زدم و گفتم:
– پرواز کمالی هستم. میتونم مدیر نشریه و یا مسئول چاپتون رو ببینم؟
خانمه یه جوری نگاهم کرد و گفت:
– مدیر نشریهمون که هنوز نیومدن؛ ولی مسئول چاپمون هست. حالا میخوای چیکار؟
تو دلم حرص خوردم و گفتم:
– میخوام راجع به چاپ کارام باهاشون حرف بزنم.