هوا بارونی بود از خونه به برون اومدم سوار ماشین خود شدم و تصمیم گرفتم به سالن برم قبل رفتن به سالن مثل همیشه به کافیشاپ همیشگی ماندانا رفتم و
گارسون: مثل همیشه
بله اگه لطف کنی
بد از چند دقیقه گارسون با قهوه شیر و شکر و تکیه ای از کیک مخصوص پای سیب خود به پیش من اومد و بر روی میز گذاشت و به کلمه همیشگی؛ امید وارم از قهوه خود لذت ببری . میز را ترک کرد .
بد از صرف به سمت ماشین رفتم و به سالن حرکت کردم نمیدونم چرا امروز به دلم چیز بدی افتاده به سالن رسیدم و شروع به تمرین کردم ساعت حدود سه بد از ظهر بود که با دوستان به سراغ ناهار خوری رفتیم و منتظر غذا شدیم پیک غذا هارو به داخل اورد امروز نبت من بود که حساب کنم و مثل همیشه با انعام به پیک دادم و به همراه پول غذا بلیط به عنوان مهمان به پیک دادم که به همراه خود پنج نفر رو به سالن بیاره و به سمت ناهار خوری رفتم و مشغول خوردن غذا شدیم و بد از غذا کمی استراحت کردیم ساعت هفت نیم بود که به اتاق گریم رفتیم و صورت خود را به دستان خانم بلبلی سپردم و آهنگی ملایم با هدفون خود پخش کردم و چشمانم را بستم ساعت هفت و چهل دقیقه بود که از روی صندلی برخواستم و با بچه ها به سالن اجرا رفتیم پرده به کنار رفتم و شروع به حرکات تک نفره خود کردم اول با پاتمیم و بد شروع به پخش آهنگ شد و من با گروه خود شروع به حرکات دست جمعی کردیم که چشمم تو جمع به صورتی آشنا برخورد کرد آن شخص عشق اول خود بود که با معشوقه خود به من نگاه میکرد و میخندیدن و رقیب من کسی نبود جز آن پیک