نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 1,994 تاریخ : ۰۷ فروردین ۱۳۹۷
دانلود رمان الهه بهشتی ویژه نگاه دانلود در دنیایی دیگر، برفراز زمین و ستارگان، جایی دور از زشتی و پلشتی،
دختری با سرنوشت دست و پنجه نرم میکند. حوادثی که میآیند و میروند، تکالیفی که باید انجام شوند و حال…
عشقی که به سادگی بهوجود آمده و فراموش نمیشود. عشاق قصّه یکدیگر را طلب میکنند؛ اما در این میان تنها عفریتهایست که همه چیز را برهم میریزد…
پ.ن: همهی موجودات توی داستان تخیلی هستن و اسمشون قبلا جایی ذکر نشده.
سلام دوستان گل
عیدتون مبارک.ان شالله تا الان تعطیلات بهتون خوشگذشته باشه..تو ماشین در حال حرکت براتون رمان گذاشتم…امیدوارم از خوندنش لذت ببرین
صدای زمزمهی اطرافیانم، باعث شد که چشمهایم را باز کنم. ما درست جلوی دروازههای آسمان هفتم ایستاده
بودیم و لشکر راییکا نیز روبهروی ما قرار داشت. خورشید در آسمان گرفتهتر از همیشه به نظر میرسید؛ گویا او هم
میدانست که چیز خوبی در انتظارمان نیست. آه خفهای که از گلوی مانیا خارج شد، باعث شد که نگاهم را از
آسمان بگیرم و نگاهش کنم.
مانیا:
– اون… اون…
رد انگشت لرزانش را گرفتم که نگاهم به کسی دوخته شد که به تازگی عشق او را در بند بند وجودم احساس
میکردم و با شنیدن نامش، خون در رگهایم جریان میگرفت و قلبم مانند قلب گنجشکی به تپش میافتاد.
نفسم به یکباره بند آمد، آن همه سر و صدا به یکباره قطع شده بود؛ دستهای لرزانم را روی قلب درد کشیدهام
گذاشتم. خدای من، آخر آن دیگر چه کاری است؟
صحنهی روبهرویم تار شد، با پشت دست پردهی اشکهایم را پاک کردم و سپس آن را محکم روی دهانم فشردم
تا هقهقم را خفه کنم. احساس خفگی میکردم، حس میکردم میلههایی آهنین در گلویم فرو کردهاند. آخر چرا
دل بستم؟ چرا خود را در برابر آن نگاههای مهربان و چهرهی معصوم باختم؟ چهطور شد که قلبم را به او هدیه دادم؟
چهطور اینقدر احمق بودم؟!
نگاهم تنها متوجه دو نفر شده بود که…..