خلاصه:
-بهتره چشم هات رو ببندی. -تو کی هستی که به من دستور میدی؟
مثل همیشه، با کت و شلوار مشکیش بود که جلوم ایستاده بود.
– میدونی که برام کاری نداره چشم هات رو خودم ببندم، پس بهتره کاری که بهت گفتم رو انجام بدی.-انجام ندم؟ -مجبورت میکنم.
یه پوزخند تحویلش دادم. با صدای در، برگشتم. از چیزی که میدیم، سر جام خشکم زد.
با چشم های اشکیش، داشت التماسم میکرد که همین یک دفعه رو بهش شک نداشته باشم. خبر نداشت که خیلی وقته شکم نسبت بهش بر طرف شد، فقط خیلی دیر بر طرف شد.وقتی به خودم اومدم، چشم هام رو بسته بودن. صدای نحسش، مثل ناقوس مرگ توی گوشم بود.
-شنیدم که تیر اندازیت حرف نداره.
با شنیدن صدای تیر، چشم بند رو برداشتم.
پیشنهاد می شود
دانلود رمان عاشقی ممنوع جلد اول رمان
شخصیت های اصلی جلد اول:
۱٫ سوزی، سیاوش، سعید، عسل
۲٫ ارسلان، اشکذر، ترگل، نوشین
شخصیت های دوم جلد اول:
انوشیروان، کیان،
کیارش، دادمهر، کیانا، رویا،
ارسلان و اردلان، خسرو،
نازگل (ماهرخ)
خورشید (دختر انوشیروان)
لاوین و افشین
خلاصه ی جلد اول:
با برگشت کیارش از آمریکا، مهمونی ای برای ورودش به ایران پس از سال ها برگذار شد.
داخل مهمونی، کیارش با عشق قدیمش کیانا رو به رو میشه و خاطرات قدیمی براشون زنده میشن.
چهار شخصت اول رمان، با دیدن رفتار های این دو تا کنجکاو میشن تا ببین قضیه چی بوده؟
با فهمیدن داستان، رازهای دیگه ای هم بر ملا میشه.
در این بین، هشت شخصیت اصلی باهم دیدار میکنن و باهم دوست میشن.
بچه ها متوجه میشن توی خانوادشون عاشقی ممنوع است، انقدر جدی ممنوعه که به کیارش دروغ گفتن که کیانا ازدواج کرده و به دادمهر گفتن که عشقش مرده!
در حالی که رویا فقط فراموشی گرفته بود.
با برگشتن رویا، همه متوجه این دروغ میشن. هشت شخصیت اصلیمون، متوجه میشن که رابطه ی فامیلی نه چندان دور باهم دارند.
تا اینکه بزرگ تر ها، متوجه زیر آبی رفتن شخصیت های اصلی میشن و اون ها رو از خونه بیرون میکنند؛ به خاطر حفظ جون خودشون، به خاطر اینکه بیشتر از این کنجکاو نشن.
توی این بین، بین شخصیت های اصلی داستان عشق به وجود میاد، عشقی مقدس و پاک.
ولی همیشه اون طوری که ما میخوایم نمیشه. وقتی که بچه ها از عمارت رفتن، شخصی به اسم خسرو سر و کله اش پیدا میشه و با بچه ها قرار میذاره.
بزرگتر ها، وقتی متوجه موضوع میشن، قبل از اینکه از زبون خسرو چیزی متوجه بشن؛ بچه ها رو بر میگردونن و همه ی ماجرا رو براشون تعریف میکنند.
ولی، این آخر ماجرا نیست.