نویسنده : تینکربل
خلاصه :
داستان درمورد دختری به اسم ترانه است که قبلا با یک پسر به اسم رضا عقد کرده اما به دلایلی از هم طلاق می گیرن و حالا رضا در حال ازدواج با یک دختر دیگست ترانه هم به مرور زمان وارد زندگی جدیدی میشه…پایان خوش
باز باران… بی ترانه… بی هوای عاشقانه .. بی نوای عارفانه… درسکوت ظالمانه… خسته از مکر زمانه… غافل از حتی رفاقت… حاله ای ازعشق ونفرت…اشکهایی طبق عادت قطرهایی بی طراوت…روی دوش آدمیت…میخورد بربام خانه