نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 2,560 تاریخ : ۲۳ آبان ۱۳۹۷
دانلود رمان ساعت هفت ویژه
داستان در مورد دختری به نام لیلی است که به دلایلی، با پدر معشوقش ازدواج میکند. حالا دیگر
او برای کسی که دوستش دارد، فقط یک نامادری پست است؛ نه بیشتر! اما، آیا این دو
نفر میتوانند از این پس برای همدیگر فقط نامادری و پسر ناتنی باشند؟ میتوانند یکدیگر را تا آخر
عمر با این نسبت خانوادگی قبول کنند؟ شاید بله؛ شاید هم نه…
میدونی آخر هر عشق ته تهش چیه؟ یا مرگه، یا جدایی، یا عادت. یه وقتایی هم نفرت!
خیلی وقتا اونا که عشقشون با مرگ تموم میشه خوشبختن؛ اونا که عشقشون با
جدایی تموم بشه غمگینن؛ اونا که به عادت برسن محتاجن، معتادن و اونایی هم که
عشقشون به نفرت برسه، بدبختن! از هر بیچارهای بیچارهترن!
تا حالا فکرش رو کردی قراره ما به کدومشون برسیم؟!
زانوهام رو به آغوش کشیدم و سرم رو به دیوار تکیه دادم. چشم دوختم به حیاط تقریبا
کوچیک، اما قشنگمون. دوباره فکرم کشیده شد سمت گذشته. یک سال پیش، سال
کذاییای که توش عزیزترین فرد زندگیم رو از دست دادم؛ دایی رضا. دایی رضا از من
فقط سه سال بزرگتر بود. به همین خاطر، رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم. همیشه
و همه جا به فکرم بود. شاید از آرمان هم که برادرمه بیشتر دوسش داشتم. همیشه
از اینکه ازدواج کنه میترسیدم!
میترسیدم ازدواج کنه، سرش گرم زندگیش شه و من رو از یاد ببره؛ اما هیچوقت به
مرگش فکر نمیکردم. اصلا نمیتونستم که فکر کنم. با احساس داغی اشک رو گونه
چپم، دستم رو بردم سمت صورتم تا اشکام رو پاک کنم. مرگ دایی رضا ضربه بزرگ و
جبران ناپذیری بهم وارد کرد. بعد از رفتنش، من هیچوقت اون لیلی سرخوش و شاد
نشدم. روز به روز خودم رو بیشتر باختم. حتی خودم هم متوجه تغییرم بودم. میل
حرفزدن نداشتم؛ اشک ریختن کار هر روز و هر شبم بود؛
دانلود رمان ساعت هفت ویژه
(3.4)میانگین امتیاز از(17)رأی(68.24%)