اشک شوق

بسم الله الرحمن الرحیمداستانک (اشک شوق)امید و مسعود، همسایه بودند . اونا در یک مدرسه با هم درس می خواندند پدر امید رفتگر و پدر مسعود مهندس بود ، یک رو

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما