نود هشتیا

متن مرتبط با «زلزله» در سایت نود هشتیا نوشته شده است

راهی مطمئن برای کمک به زلزله زدگان

  • همانطور که می‌دانید زلزله یک بلای طبیعی است و هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند رخ داد آن را پیش بینی کند اتفاقی که در حدود چندین ثانیه می‌افتد. چندین ثانیه که تا شاید قبل از آن اهمیتی نداشته اند و شاید اصلا به آن توجه نکرده باشیم. زمین به شدت میلرزد درست مانند آدمی که مدت طولانی ساکت و بی حرکت مانده است و یکدفعه کاسه صبر و تحملش لبریز می‌شود و می‌خواهد همه چیز را در چندین ثانیه بگوید زمین نیز همین طوراست او نیز می‌خواهد آنچه را که در درونش باقیمانده و مدت‌ها دفن شده است را خارج کند. زمین می‌لرزد... , ...ادامه مطلب

  • زلزله‌های تاریخی دشت تهران

  • خبرگزاری ایسنا:‌به گفته محققان کشور دشت تهران به دلیل وجود گسل‌های متعدد لرزه‌خیر است از این رو همواره انتظار رخدادهای لرزه‌ای در آن وجود دارد ولی زمان آن قابل پیش‌بینی نیست. بعد از زلزله 6 دی ماه تهران، شاهد زلزله‌های پراکنده در اطراف تهران، ورامین و پاکدشت و استان البرز هستیم. گسل‌های فعال استان تهران شامل گسل "شمال تهران" که از کرج تا لواسانات را در بر گرفته است. گسل "جنوب تهران" یا "ری" که به گفته کارشناسان حوزه زلزله این گسل توان لرزه‌زایی تا ۷ ریشتر را دارد. گسل مشا که از سمت... زلزله‌های تاریخی دشت تهران, ...ادامه مطلب

  • اعتبارهای جدید برای مناطق زلزله‌‍زده کرمانشاه در جلسه آینده هیات دولت تصویب خواهد شد

  • معاون رئیس جمهور گفت: اعتبارات مورد نیاز مناطق زلزله‌زده در جلسه آینده دولت مصوب خواهد شد. به گزارش حوزه دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمدباقر نوبخت معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه شامگاه پنجشنبه 5 بهمن‌ماه در نشست ستاد بازسازی مناطق زلزله زده استان کرمانشاه که در استانداری برگزار شد، اظهار کرد: برای تصویب اعتبارات جدید نیاز است سازمان... اعتبارهای جدید برای مناطق زلزله‌‍زده کرمانشاه در جلسه آینده هیات دولت تصویب خواهد شد, ...ادامه مطلب

  • رمان زلزله زبون دراز | ف.ناشناخته کاربر انجمن یک رمان

  • کد رمان : 1170 ناظر : سیده پریا حسینی نام رمان : زلزله زبون دراز نام نویسنده : ف.ناشناخته ژانر : طنز ، عاشقانه خلاصه : داستان راجع به یک دختر شر و شلوغ و صد البته زبون درازه.این دختر سرکش ما یه کارایی انجام میده ، ناخواسته (مدیونید فکر کنید خودش از قبل برنامه ریزی کرده ها !) ، که اتفاقای خوب و بدی براش رخ میده تا اینکه یک روز توی پارک ... سخن نویسنده : ف.ناشناخته هستم.خیلی وقته کار رمان نویسی میکنم و خیلی به نوشتن علاقه دارم.[FONT=book... [URL='http://www.forum.1roman.ir/threads/13803/']رمان زلزله زبون دراز | ف.ناشناخته کاربر انجمن یک رمان[/URL], ...ادامه مطلب

  • سهمیه طرح ترافیک خبرنگاران، پزشکان و جانبازان به قوت خود باقی است/توصیه روانشناسان برای بازیابی آرامش پس از زلزله چیست؟

  • پربازدیدترین و پربحث ترین اخبار سرویس اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان را می‌توانید در این بسته خبری مشاهده کنید. به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آلودگی رودخانه بشار، رود کارون را تهدید نمی کند،صادر نشدن گواهی اسقاط، طرح نوسازی تاکسیرانی را مختل کرده است و غیره از مهمترین و پر بازدیدترین بحث‌های روز پنج شنبه(بیست و یکم دی ماه) در حوزه اجتماعی بود. در ادامه... سهمیه طرح ترافیک خبرنگاران، پزشکان و جانبازان به قوت خود باقی است/توصیه روانشناسان برای بازیابی آرامش پس از زلزله چیست؟, ...ادامه مطلب

  • زلزله و خالق ان

  • حالا که بیشتر دقت می کنمتازه می فهمم چقدر ما از خدایمان دور شده ایمبه حدی که برای رفع بلا، برای رفع زلزلهبه هر نحوی التماس زمین و زمان را می کنیم.ولی...ولی نیم نگاهی به خدا نمی اندازیم.خدایی که خالق این جهان است...خدایی که قدرتش به حدی از این زلزله بیشتر است که نمی توان به زبان اورد.ما از زلزله میترسیم؛ از مرگ فرار می کنیم و به بیابان ها، کوچه ها و خیابان ها پناه می بریم.از خشم خدا هم می شود فرار کرد؟اگر وقت مرگ من، شما را نمی گویم؛ کاری هم به اینکه این زلزله چگونه به وجود امده است هم ندارم؛ هرچه باشد خدا خود خالق این اتفاقات است.عرض می کردم: اگر وقت مرگ من دو ساعت دیگر باشد؛ اگر از دست زلزله هم فرار کنم باز عزرائیل به دنبال من است برای گرفتن جانم، پس فرار تا به کی؟بیایید بجای اینکه التماس زمین و زمان را بکنیم، التماس خدا بکنیم تا فرصتی به ما بدهد برای جبران گناهایمان؛ بیایید بجای اینکه از ترس زلزله به بیابان ها، کوچه ها و خیابان ها پناه ببریم به خدا پناه ببریم که شب و روز بیدار است و حافظ ماستاز مرگ نمیتوان فرار کرد ولی میتوانیم فرصتی برای جبران خطاهایمان طلب کنیمبیایید خودمان را تکان بدهیم تا خدا بیشتر از این تکانمان نداده است#محدثه_یعقوبی شکل قلم:F اندازه قلم:  A A   رنگ قلم:                       پس زمینه:                     , ...ادامه مطلب

  • بچه هاي زلزله

  • به نام خدابچه هاي زلزلهتقديم به بچه هاي در خاك رفته شهر عزيزمان كرمانشاهسلام زلزله؛ديشب كه آمدي من و ليلا و حميد را در خواب بردي،‌ نمي دانم دفتر مشقم را از زير آوار پيدا مي كنند يا نه؟ تو به خانوم معلم بگو كه تكليفم را نوشته بودم. ديشب حميد هم كه قول داده بود كمتر شلوغ كند ديگر ساكت شد. ساكتِ ساكت براي هميشه. بگذريم.همه سنگ ها و كلوخ هايي كه پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود،‌ پيكرهاي كوچكمان را در هم كوبيد. از اين هم بگذريم.حميد در زير آوار نگران ترس ليلا از تاريكي بود و مي گفت نترس من هستم.ولي بعد از مدتي ديگر نه حميد بود و نه ليلا و نه من و نه دختري بنام جانا. جانا دختري بود كه مادر و پدر او، آنرا بعد از بيست سال بدست آورده بودند ولي در روز زلزله مادر و خودش از دست رفتند و پدر با دستانش دختر زيبايش را از زير آوار بيرون آورد و با زبان كردي لالايي زيبايي برايش خواند:لاي لاي نه مامي ژيانم من وينه باخه وانم هه ي لايه لايه جانم به فدايتو سپس دستانش را بر روي سر دخترش ماليد و خون هاي صورتش را پاك كرد و آنرا به دستان سرد خاك سپرد.از اين هم بگذريم.مي داني زلزله ما كه رفتيم ولي روح كوچكمان ديد كه خيلي ها آمدند،‌ همه آنهايي كه هيچ گاه در روستايمان نديده بوديمشان. لودر هم آوردند با كلي كمپوت و شيريني و بسته هاي غذا. ولي ما ديگر نبوديم. اگر هم بوديم كه با دهان پر از خاك ... بگذريم.مصاحبه هم, ...ادامه مطلب

  • بچه هاي زلزله

  • به نام خدابچه هاي زلزلهتقديم به بچه هاي در خاك رفته شهر عزيزمان كرمانشاهسلام زلزله؛ديشب كه آمدي من و ليلا و حميد را در خواب بردي،‌ نمي دانم دفتر مشقم را از زير آوار پيدا مي كنند يا نه؟ تو به خانوم معلم بگو كه تكليفم را نوشته بودم. ديشب حميد هم كه قول داده بود كمتر شلوغ كند ديگر ساكت شد. ساكتِ ساكت براي هميشه. بگذريم.همه سنگ ها و كلوخ هايي كه پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود،‌ پيكرهاي كوچكمان را در هم كوبيد. از اين هم بگذريم.حميد در زير آوار نگران ترس ليلا از تاريكي بود و مي گفت نترس من هستم.ولي بعد از مدتي ديگر نه حميد بود و نه ليلا و نه من و نه دختري بنام جانا. جانا دختري بود كه مادر و پدر او، آنرا بعد از بيست سال بدست آورده بودند ولي در روز زلزله مادر و خودش از دست رفتند و پدر با دستانش دختر زيبايش را از زير آوار بيرون آورد و با زبان كردي لالايي زيبايي برايش خواند:لاي لاي نه مامي ژيانم من وينه باخه وانم هه ي لايه لايه جانم به فدايتو سپس دستانش را بر روي سر دخترش ماليد و خون هاي صورتش را پاك كرد و آنرا به دستان سرد خاك سپرد. از اين هم بگذريم.مي داني زلزله ما كه رفتيم ولي روح كوچكمان ديد كه خيلي ها آمدند،‌ همه آنهايي كه هيچ گاه در روستايمان نديده بوديمشان. لودر هم آوردند با كلي كمپوت و شيريني و بسته هاي غذا. ولي ما ديگر نبوديم. اگر هم بوديم كه با دهان پر از خاك ... بگذريم.مصاحبه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها