به نام خدا
بچه هاي زلزله
تقديم به بچه هاي در خاك رفته شهر عزيزمان كرمانشاه
سلام زلزله؛
ديشب كه آمدي من و ليلا و حميد را در خواب بردي، نمي دانم دفتر مشقم را از زير آوار پيدا مي كنند يا نه؟ تو به خانوم معلم بگو كه تكليفم را نوشته بودم. ديشب حميد هم كه قول داده بود كمتر شلوغ كند ديگر ساكت شد. ساكتِ ساكت براي هميشه. بگذريم.
همه سنگ ها و كلوخ هايي كه پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود، پيكرهاي كوچكمان را در هم كوبيد. از اين هم بگذريم.
حميد در زير آوار نگران ترس ليلا از تاريكي بود و مي گفت نترس من هستم.
ولي بعد از مدتي ديگر نه حميد بود و نه ليلا و نه من و نه دختري بنام جانا. جانا دختري بود كه مادر و پدر او، آنرا بعد از بيست سال بدست آورده بودند ولي در روز زلزله مادر و خودش از دست رفتند و پدر با دستانش دختر زيبايش را از زير آوار بيرون آورد و با زبان كردي لالايي زيبايي برايش خواند:
لاي لاي نه مامي ژيانم من وينه باخه وانم هه ي لايه لايه جانم به فدايت
و سپس دستانش را بر روي سر دخترش ماليد و خون هاي صورتش را پاك كرد و آنرا به دستان سرد خاك سپرد.
از اين هم بگذريم.
مي داني زلزله ما كه رفتيم ولي روح كوچكمان ديد كه خيلي ها آمدند، همه آنهايي كه هيچ گاه در روستايمان نديده بوديمشان. لودر هم آوردند با كلي كمپوت و شيريني و بسته هاي غذا. ولي ما ديگر نبوديم. اگر هم بوديم كه با دهان پر از خاك ... بگذريم.
مصاحبه هم كردند كه قرار است وام بدهند و دستور دادند خيلي خيلي خيلي سريع باشد. همان وامي كه بدليل نبودن ضامن براي پدر، براي دادن نصف آن هم هرگز موافقت نكردند. كاش قبل از آمدن تو وام را داده بودند، تا پدر مجبور نمي شد هي با گِل و سنگ سقف را بپوشاند. واي چقدر سنگين كرده بودي اين آوار را.
نمي دانم زلزله با آمدن تو روستاي ما را شناختند؟ مي گويند كمك به زلزله زدگان ثواب دارد، درست، ولي مگر كمك به روستاييان براي زندگي بهتر ثواب ندارد؟ راستي چرا برخي آدم ها براي بيدار شدن و لرزيدن قلب هايشان به 7.3 ريشتر لرزه احتياج دارند؟
مي داني زلزله به چه فكر مي كنم،به روستاي بعدي، ثواب هاي بعدي، بچه هاي بعدي، دستورات بعدي. به پدرهاي روستاهاي ديگر كه با تنگدستي، آوارهاي بعدي را تكه تكه بر سقف خراب خود مي چينند تا روزي مريم و ليلا و حميدشان را از زير آن بردارند.
دلم براي ليلا و حميد و مريم و جانا و يا دختراني كه براي نجات خواهرانشان فلج مي شوند مي سوزد.
مي داني زلزله ما كه رفتيم ولي خدا كند روزي بنويسند، ز مثل زندگي.
سما قراگوزلو