نود هشتیا

من زاده ی زمستانم... زاییده ی انارهای ترک خورده! زاده شده ی سپیداری سپید! آهِ سردم هرشب به وقت دلتنگی نثارِ پنجره می شود من ماه را لُقمه میگیرم برای خورشید چشمهایت! اینجا جوجه ها را آخرِ برف ریزان می شمارند! و عشق را به سادگی لا به لای انبوهی از قصه ها می کارند! من زاده ی سادگی ام شایدم دلتنگی میم: طوبی مهدوی -از متن کتاب- ادامه... بخوانید, ...ادامه مطلب

دانلود رایگان رمان قاصدک زمستان را خبر کرد PDF و APK اندروید با لینک مستقیم بدون سانسور قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوترنویسنده رمان.سپیده فرهادی چکیده ای از رمان. باران صداقت دختری متفاوت و پر از انرژی سر راه کار آفرین برتر سال، مردی از تبار یخ و غرور به اسم شهاب الدین صدر قرار می گیره ازدواجشان , ...ادامه مطلب

سفر در فصل سرد سال با سایر فصول متفاوت است و ریسک پذیری بالایی دارد خصوصا آندسته از دشوارتر از سفرهای درون شهرس هستند. زمستان گردی و سفر به مناظق برفی می تواند بسیار جذاب و به یاد ماندنی باشد اما به ش, ...ادامه مطلب

  آموزش     بافت     پتوی     زمستانی   در این مقاله یاد می گیریم که چگونه در عرض یک ساعت یک پتوی زمستانی بسیار زیبا ببافیم. برای بافتن این مدل پتو می توانید از نخ کاموا تریکو یا پشمی استفاده کن, ...ادامه مطلب

بوی یلدا , را میشنوی؟ , انتهای , خیابان , آذر... باز هم قرار , عاشقانه , پاییز , و زمستان ,.. قرار ,ی طولانی ب بلندای یک شب.. شب عشق بازی برگ و برف... پاییز , چمدان به دست ایستاده! عزم رفتن دارد... آسمان بغض کرده و میبارد. خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست... کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و... تمام میشود پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی، رفتنت ب خیر... سفرت بی خطر... , ...ادامه مطلب

زمستان, امسال, مثل خاندان, سلطنتی, لباس, بپوشید,! کیت و مگان هر دو در لباس پوشیدن طرفدار سادگی هستند، اما در این سادگی چنان ظرافت و اصالتی وجود دارد که نمی توان تحت تأثیر آن قرار نگرفت. اگر شما هم عاشق کت , ...ادامه مطلب

نام رمان: پرنده زمستانی نویسنده: Mim.Hadad کاربر انجمن نودهشتیا موضوع: عاشقانه/اجتماعی تعداد صفحات: 160 خلاصه: فرق چکاوک و امیرسالار تنها توو ی چیز اونم:اختلاف طبقاتی ! ولی اونا ی چیز قوی تر دارن که می تونن به اون تکیه کنند و هیچ کاری به هیچ کس و هیچ کجای دنیا نداشته باشن،آدما وقتی تووی زندگیشون […], ...ادامه مطلب

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی مهر است و محبت است و باقی همه هیچ #مولانا_جان *** درود بر کاربران یک رمان به مناسبت دوهزاره شدن انجمن، هرچند با تاخیر، تیم ادبیات یک رمان ترتیب یک مسابقه، با موضوع ”برف“ و در قالب‌های شعر، دلنوشته و داستان کوتاه را داده است. مسابقه در سه تاپیک مجزا برگذار خواهد شد و ا, ...ادامه مطلب

دانلود داستان کوتاه فصل تلخ زمستان اختصاصی یک رمان خلاصه : زندگی مثل برفه … تا وقتی که دست نخوردس … پاکه و نرم و سفیده … ولی وقتی دست بخوره و کثیف شه … دیگه نرم و سفید نیس …. کثیف و زشته و سرده! خیلی زود آب میشه و نابود میشه …. زندگی هم مثل برفه ❅❄❅❄❅❄❅❄❅❄ مقدمه : همه برفین!همه دنیا، همه ی آدما و…مراقب باشیم کثیف‌شون نکنیم!چون نابود می‌شن…حتی اگه زیباترین, ...ادامه مطلب

عنوان : داستان کوتاه فصل تلخ زمستان ژانر : عاشقانه نویسنده : معصومه آقاعلی ویراستار: Faranak ❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅❅ خلاصه : زندگی مثل برفه تا وقتی که دست نخوردس پاکه و نرم و سفیده ولی وقتی دست بخوره و کثیف شه دیگه نرم و سفید... داستان کوتاه فصل تلخ زمستان |masome_aکاربر انجمن یک رمان, ...ادامه مطلب

درود همون‌طور که در تاپیک فراخوان ذکر کرده بودم، مهلت ارسال تا پنجم بود و قرار بر شروع مسابقه در همان روز بود، اما بخاطر چند تا از دوستان عزیز، مسابقه با اندکی تاخیر برگذار می‌شود. این شما و این ‌مرحله پنجاه امتیازی نظر کاربران. فردی که بالاترین شمار رای را دریافت کند، پنحاه امتیاز را کامل می‌گیرد و امتیازات و فرد برنده نهایی، بعد از جمع امتیاز بخش نظرسنجی و, ...ادامه مطلب

کوهرنگ ، مقصدی دیدنی در فصل زمستان ‏ بارش برف زمستانه، گرچه هرسال و تا نیمه‌های فصل بهار، ارتباط دهستان موگویی شهرستان کوهرنگ را با دنیای خارج از آن ق, ...ادامه مطلب

به نام خدا باسلام به خوانندگان عزیز امروز اومدیم با اولین پخش روزنامه هاگـــــــــوارتــــز خبرهای این هفته رو دنبال کنید... شروع فعالیت سرای ادبیات هاگوارتز به نقل از منبع موثق این هفته قسمت فن فیکشن نویسی و داستان کوتاه آماده شده و منتظر فعالیت شما...​ «پیام امروز هفته دوم ترم زمستانه سال 96», ...ادامه مطلب

سلام. کسانی که امسال می خوان توی ترم زمستانه شرکت کنن، این جا اعلام کنن. با تشکر, ...ادامه مطلب

از کودکی من در خانه مان کار می کرد، خجالت می کشم از اینکه هر روز می آمد در خانه مان و با جثه ی کوچکش کارهای ما را انجام می داد؟ جوابش سخت است، خیلی سخت. اسمش معصومه خانوم بود و ما معصومه خانوم کوچولو صدایش می زدیم. شوهرش بی کار بود و معتاد، مرد شریفی که کارگاه نجاری اش را بخاطر بدهی فروخت، افسرده شد، معتاد شد و خوابید. سرفه های معصومه خانوم کوچولو هر روز بیشتر شد، خوب یادم است، دی ماه بود و برف سنگینی که اگر برای ما خوشایند بود برای او یک زجر ممتد سفید، روی چادرش هم نشسته بود. خودم کوچک بودم، شاید اول راهنمایی، بردمش بیمارستان، هیچ مثل فیلم ها نبود، دکتر رک و راست عکس ریه را داد دستم که «سل دارد». نشستم روی زمین بیمارستان. صورت ظریف ات، دست های کوچک ات وقتی از شدت سرفه می لرزید کسی به فکر تو بود؟ تو ناامیدتر، درگیرتر و غمگین تر از آنی بودی که حتا رای بدهی، واقعیت رک و پوست کنده را نه از تحلیلگران بی بی سی می فهمیدی نه از هیاهوی دم دم های انتخابات نه از فیسبوک و اینستاگرام. اینستاگرام به چه کارت می آمد؟ عکس از کدام نداشته ات می گذاشتی عزیزم؟ داشته ات هم داروهای سل خشک دست نخورده ات بود که برای مردم جذابیتی ندارد. تو خود خود واقعیت بودی که استفاده ات می کردند، به اسم مردم، برای تحلیل، برای وراجی، برای رای، برای صندلی، برای اختلاس. ما به جز تهیه ی داروهایت کار دیگری نکردیم. با تصمیمی, ...ادامه مطلب