نویسنده : نگاه ۱۰ دیدگاه بازدید : 7,698 تاریخ : ۳۰ شهریور ۱۳۹۸
دانلود رمان فصل نرگس
گذر زمان، نمیتواند رد پای گذشته را از ساحل سرنوشت کسی پاک کند، فقط میتواند انسان
را با نگاه به آینده، اندکی از یاد گذشته غافل و به آینده معطوف سازد.
انتظار برای بازگشت دلبند، چه نتیجهای دارد؟
ماجرای نوجوانیست که در راه بازگشت به خانهاش، با دختری برخورد میکند و در این دیدار کوتاه،
اتفاقاتی رخ میدهد که موجب ماندگارشدن آن دختر در ذهن پسر میشود.
پیشنهاد :
دانلود رمان فصل نرگس
ست در جیب شلوار جین مشکیاش فرو برد و به این فکر کرد که چه خوب است که میتوانند
فرم مدرسه را بپیچانند و با پیراهنها و شلوارهای مورد علاقهشان بیایند و بروند و کسی هم
به آنها نگوید بالای چشمتان ابروست. کیف مشکیاش را روی یکی از صندلیهای خالی ایستگاه
انداخت و از جیب مخفی پشت کولهاش، موبایل و هندزفریاش را بیرون کشید. بلااستثنا تمام بچههای
مدرسهشان گوشی میآوردند و آنهایی هم که به نظر میآمد بچههای مثبت و قانونمندی هستند،
ظاهر قضیه بودند و آن زیرزیرها کارهای خیلیخیلی خوبی میکردند.
با همان لبخند روی لبش، درحالیکه سیم را وصل میکرد و دنبال آهنگ مورد نظرش که دیشب
برایش فرستاده بودند میگشت، به حرفهای احسان گوش سپرده بود.
– امروز چندتا رو حوصله دارین؟
روی آهنگ I Like Me Better توقف کرد و لمسش نمود. صدای بیآزار موسیقی و خواننده در
گوشش پخش شد، به موبایلش نگاهی انداخت که 32% شارژ داشت. در جیب راست شلوارش
قرارش داد و روی همان صندلی پوسیده و بیرنگوروی ایستگاه که کیفش را روی آن انداخته بود،
نشست و درحالیکه سرش را با ریتم ترانه آرام جلو و عقب میکرد، گوشهی دماغش را کمی خاراند
و باز حواسش متوجه کیان شد که در خطاب احسان میگفت:
– من که اوضاع و احوالم داغونه، میخوام برم خونه.