داستانک : شماره 100

به خاطر بیماری مادرتمیخواستیم تو رو سقط کنیمولی ، فاطمه این اجازه رو نداد...خودش رفت برای اینکه تو زندگی کنیروزای آخر عمرش ازم قول گرفت مراقبت باشم ،

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما