۱ در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ سوزنی به ما نشسته، تنها یک سوزن! روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما، دست میبرد تا شانه – رفته رفته به پس رود که تنها از دور، از دور توانائیم در شناختن شانه خود، که همین پرندگان هوا بر آن فرود میآیند، و در شناختنِ دستهای خود، دستهای بریده خود، که همین پرندگان هوا هستند. در روزی بزرگ، به تو میرسم، به شانه تو دست میزنم، که به...