1 سال و 3 ماه و 15 روز پیش ... برف میامد ...پارسال زمستان ... اصلا برف می آمد یا باران ... نمیدانم ...
اصلا مگر ایا زمستان پارسال برف هم آمد ...مگر خشکسالی نبود ... نمیدانم ... اصلا بیخیال سرمای زمستان یکسال پیش ... مهم این هست که الان تابستان است و سرریز از عرقم ... اصلا نمیدانم دیروز دیشب زیر کدام کولر خوابیدم ... اصلا کولر را روشن کرده ام یا نه ...
نمیدانم ...
وای فراموشی گرفته ام ... نمیدانم این فراموشی را دوست دارم یا نه ...
اصلا زمستان پارسال من و تو در کنار کدامین گرمایی خودمان را گرم کردیم و عشقبازی کردیم
اصلا بیخیال اینها ... زمستان پارسال دقیقا 1سال و ۳ماه و 15 روز پیش کجا بودیم؟ نه اینکه مهم نباشه ها نه ... مهم این است که دیگر چیزی یادم نمی یاد ...
بیخیال این حرفها ... تو فقط بگو دقیقا 1 سال و 3 ماه و 15 روز پیش کجا بودی ... ((مونولوگ قسمت از متن یکی از نمایشنامه هایم))