نام رمان : شرط می بندی ؟
نویسنده : zahra + شبح عشق
خــــلــــاصـــــه :
زندگی یه جوریایی خسته کننده میشه . یعنی برای دختر داستان ما که اینطوره … یه زندگی آروم و بی دردسر بدون هیچ هیجانی اما یه سفر … آره یه سفر که به نظر شیدا کذایی و از نظر دوستش هیجان انگیزه زندگی هر دوشون رو تغییر میده .
اونطرف داستان پسری وجود داره که با یه حقیقت رو به رو میشه اما نمیخواد باورش کنه … باورش سخت بوده که یه روز یه دختر رو بیشتر از خودش دوست داشته و از همون موقع که میفهمه، متنفر میشه … از مهمونی که میاد متنفر میشه … و اما داستانی که بین پسر و دختر داستان پیش میاد که نیازمند کشف شما بید..پایان خوش
مقدمه :
-من که ميدونم ميبرم
– نخيرم من ميبرم، اصلا شرط مي بندي ؟
– باشه شرط مي بنديم
– ببنديم؟!
– ببنديم!
شرط بستيم .
من گل تو پوچ
من پوچ تو گل
مهم نيست …
ما شرط بستيم که از عشق زيادي کي ميبره ؟
مساوي شد .
بازم شرط ببنديم ؟ اصلا ببينم … شرط مي بندي ؟!
مريم.ح
قسمتی از داستان
– ببين چي ميگم طنين … به خدا با کلي زحمت تونستم مجوز بگيرم .
صداش پيچيد تو گوشي : ببينم عشقم … چي شد حالا .
ميدونست من از اين لوس بازي ها خوشم نميادااا . هي منو حرص ميده .
با حرص گفتم : خفت ميکنم . درست شد ديگه .
خنديد و گفت : حالا مي بينيم . من که دارم ميرم سر صحنه .
قسمت دانلود
منبع تایپ: رمان شرط می بندی ؟ | …zahra…+شبح عشق کاربران انجمن