دانلود رمان شروعی دیگر | فاطمه زهرا ربیعی کاربر نگاه دانلود
داستان راجع به یه دختره، دختری که روز عروسیش اتفاقی میافته که کل زندگیش از این رو به اون رو میشه،
دختری که تا اون روز معنی درد و غم رو نمیدونست، حالا با این اتفاق غم با زندگیش عجین میشه؛ ولی قرار
نیست این تغییرات تو زندگیش همیشگی باشه، قرار نیست غم شریک لحظه لحظه ی زندگیش باشه؛ اما…
آیا دختر قصه میتونه از پس این فاجعه بربیاد؟
باز هم صدای خندهاش گوش فلک رو کر میکنه؟
باز هم چشمای غمگینش ستاره بارون میشه؟
باز هم قلب یخزدهاش گرما رو حس میکنه؟
مقدمه :
گاهی اتفاقی میافته که از زندگی خسته میشی.
میگی ایکاش اصلا پا توی این دنیای بی رحمِ نامرد نمیذاشتم.
میگی ایکاش همین لحظه یه اتفاقی میافتاد و این زندگی لعنتی تموم میشد.
میگی ایکاش خدا منم ببینه و ببره پیش خودش، تا از شر این دنیا و آدماش راحت بشم.
ولی از قدیم گفتن :«در رو یه پاشنه نمیچرخه.»
زمانی میرسه که از تمام گفتههات پشیمون میشی.
زمانی میرسه که میگی خدایا اشتباه کردم، دلگیر بودم از دست دنیات و از سرِ ناراحتی اون حرفا رو زدم، تو نشنیده بگیر.
نشنیده بگیر؛ چون دلم نمیخواد، دل از این دنیات بکنم.
نشنیده بگیر؛ چون دلم نمیاد، کسایی که دوسم دارن و دوسشون دارم و تنها بذارم.
تحمل دوریشون و ندارم؛ حتی فکر لحظهای دور موندن ازشون عذابم میده.
نشنیده بگیر؛ چون دلم میخواد دوباره شروع کنم.
پشیمونم از تمام گفتههام، پشیمونم.
و این پشیمونی چقدر شیرینه!
نام: رمان شروعی دیگر
نام نویسنده: فاطمه زهرا ربیعی کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: درام ، عاشقانه
ویراستاران: *بانو بهار* و Aster
قسمتی از داستان
*پانیذ*
با صدای دستیار آرایشگر که میگفت :«داماد اومد» بلند شدم و به کمک مامان شنلم رو پوشیدم و به طرف در خروجی آرایشگاه رفتم.
با هر قدم قلبم تندتر از پیش میزد، هیجان داشتم، دستام عرق کرده بود و لرزششون رو به خوبی حس میکردم.
مهران پشت به من ایستاده بود و سرش رو پایین انداخته بود.
نفس عمیقی کشیدم و به سمتش قدم برداشتم.