دانلود رمان شاهزاده ای از آسمان برای موبایل و تبلت و کامپیوتر
داستان و سرنوشت عجیبی در حال به وقوع پیوستن است…رازی در میان است که برای فاش شدن آن نیاز به دوازده قربانی است…دختر داستان ما اسمش حسیبا که مثل همه ی دخترای معمولیه و غافل از سرنوشت هیجان انگیزی که در انتظارشه..با پلیس جوان و بی باکی به اسم آرتین نامزد میکنه که آرتین داستان ما علاقه ی چندانی به این نامزدی نداره…که در ادامه ی داستان راز هایی از دنیایی ناشناخته برملا میشه …
دوستان برای دریافت جدید ترین رمان های سایت بوستان رمان حتما تو کانالمون عضو بشین
مقدمه:
تو از قبیله رنگ و من از قبیله بیرنگی.
تو از قبیله شکوهی و من از قبیله سادگی.
دیر زمانیست که عشقت را در قلبم میپرورانم.
این نگاه توست که آرامشم را میدزدد.
کاش برای لحظهای هم که شده آغوشم را امنترین جای دنیا مییافتی.
افسوس و صد افسوس که این گونه نشد.
دست سرنوشتی که تو را برای قلبم گلچین کرده بود.
همان دست تو را از قلب من ربود.
و متاسفم برای خود که حسرت آبیشدن تا ابد به دلم ماند.
اما بدان، تو برای قلب شکستهی من از دست نرفتهای.
و هرچه بگذرد آبیتر خواهی ماند.
آبیتر از همیشه..
با تونفا ضربهی محکمی به کیسه بوکس زدم؛ صدای بلندی داد و چند بار دور خودش چرخید. هنوز راضی نشده بودم؛
ضربه محکمتری زدم و این کار رو دوباره و سهباره تکرار کردم. فکر این که اینقدر سریع دلم رو به یه دختر باختم،
داشت دیوونهام میکرد. کی فکرش رو میکنه دختری که برای حل مهمترین پرونده عمرم طعمهای بود،
شکارچی دلم شده. این برای من که همیشه از عشق و عاشقی فراری بودم، یک رسوایی بزرگ بود.
چند تا نفس عمیق کشیدم و تونفا رو گوشه سالن، روی ردیف تاتمیهایی که روی هم چیده شده بودند،
پرت کردم و باعث شد تکونی بخورند و همه با هم به کف سالن سقوط کنند.
هه! چند وقت دیگه مسابقه قهرمانی دفاع شخصی کشور رو پیش رو داشتم و این حال و روزم بود.
روی زمین نشستم و سرم رو به دیوار پشت سرم زدم. دیگه مخم نمیکشید.
مـنبـع :www.b-roman.ir
کــانــال بــوستــان رمــان
َ
چنانچه نویسنده ای راضی به انتشار رمان خود در این سایت نیست از طریق قسمت تماس با ما به ما اطلاع دهد
♥️ سـایت رمــــان چـی ♥️
♥️ سایت رمــــان پلاس ♥️