دانلود رمان باتلاق عشق برای موبایل و تبلت و کامپیوتر
خلاصه داستان:
داستان درباره ی دختری به اسم پوپک ابتکار هست که 22 سال تو پرورشگاه زیر نظر خانواده ی ابتکار بزرگ شده و تحت حمایت مالی خانواده ی ابتکار هست…خانواده ی ابتکار با اینکه دادن فامیلی خودشون به پوپک سخت بود اما این کارو رو کردند و بهروز ابتکار که پدر این خانواده است حالا قصد داره دخترشو به جمع خانواده ی خودش بیاره و از این به بعد باهم زندگی کنند …اما همه چیز با اومدن هومن ایتکار سخت میشه که برادر پوپک هست….پسری معتاد که با ندونم کاریای خودش سرنوشت پوپک و شرایط زندگی پوپک رو تو این خونه سخت میکنه
دوستان عزیز رمان زیبایی هست تشکر ازپریای عزیز برای نوشتن این رمان زیبا
مقدمه:
دستم را روی پیانو میکشم؛ صدای ریتم ناهماهنگش
فضای عمارت خاکخورده را میشکند.
همه جا پر از خاک بود.
هجوم خاطرات را که یکباره به سمتم حملهور شدهاند،
به خوبی حس میکنم. بغضم به دیوارهی گلویم چنگ میاندازد.
خاطراتم یکی یکی مقابل چشمهایم رد میشوند.
و صدای خندههایی در گوشم اکو میشود.
و جملهای در مغزم مرتب تکرار میشود:
«دوستت دارم…. دوستت دارم»
قطرهای اشک بر روی گونهام چکید.
همانند باتلاق میان خاطرات برای رهایی از خاطرات گذشته دست و پنجه نرم میکنم.
و در آخر میان باتلاق خاطرات غرق میشوم.
و یکبار دیگر از سرفصل اول، این داستان را شروع میکنم.
قسمتی از داستان
دستهی چمدونم رو تا جایی که امکان داشت با دستم فشار دادم. نگاهم رو دور تا دور عمارت چرخوندم.
درست مثل قصر بود؛ قصری که تا یک ساعت پیش فقط مثل یک رویا بود.
-چرا اونجا ایستادی دخترم؟
با صدای میناخانوم به خودم اومدم. کف دستم سریع از استرس زیادی مثل همیشه عرق کرده بود.
آب دهنم رو مرتب پشت سر هم قورت دادم. دنبال میناخانوم راه افتادم؛ از پلههای مارپیچی به آرومی بالا رفتم.
به سختی چمدون رو با خودم حمل میکردم. به خاطر سنگینی چمدون، نفسم به سختی بالا میاومد.
مـنبـع :www.b-roman.ir
کــانــال بــوستــان رمــان
َ
چنانچه نویسنده ای راضی به انتشار رمان خود در این سایت نیست از طریق قسمت تماس با ما به ما اطلاع دهد
♥️ سـایت رمــــان چـی ♥️
♥️ سایت رمــــان پلاس ♥️