دانلود رمان شانزده سال فکر سیاه درباره دخترک هشت سالهای است که بعد شانزده سال اتفاقات بچگیاش را فراموش نکرده و ریشه انتقامی که از یک فکر سیاه سرچشمه میگیرد را در وجودش تغذیه میکند و آن را تبدیل میکند، به شخصیتی که خود را پشت نقابی پنهان کرده تا انتقام بگیرد.
ریشهای که دخترک آن را پرورش میدهد، به زندگی و سرنوشت خیلی ها گره میخورد؛ اما با اتفاقاتی که برایش میافتد، آن ریشه کم کم خشک میشود؛ ولی…
سخن نویسنده:
از دوست خوبم آوا جان که در انجمن نیستند و از رها جون (raha jjoon) بابت تبدیل جملات مادر به لهجه جنوبی خیلی تشکر میکنم.
بارها گفتم، دوباره هم میگم، یه دوست خوب در کنارت خیلی میتونه کمکت کنه.
این رمان رو تقدیم میکنم به خواهر گلم، (ارام …… تنهایی)
مقدمه:
یک نقاب…
یک مانع برای پنهانشدن، برای انتقام گرفتن…
گاهی تو را به هدف شانزدهسالهات میرساند؛ اما…
اما اگر کسی پیدا شود که نقاب تو را بردارد، مانعت را در هم بشکند…
تو دیگر نمیتوانی آنی که خودت میخواهی برای هدفت باشی…
میشوی آنی که او میخواهد، میشوی آنی که در مقابلش راحت است…
میشوی کسی که راحت در مقابلش میخندد، راحت از هر دری حرف میزند، راحت نگاهش میکند…
و این شروع یک ماجراست!
ماجرایی که شاید خلاف میل تو باشد؛ ولی در اختیار تو نیست تا آن را تغییر دهی…
و آن موقع است که مسیرت عوض میشود…
مسیری که فکر سیاهی را شانزده سال درگیر خودش میکند…
مسیری در گرو شانزده سال فکر سیاه…