سلام دوستان عزیز . امیدوارم حالتون خوب باشه . امروز قصد معرفی چند رمان خارجی پر طرفدار اخیر رو داریم . اکثر رمان هایی که در این مطلب به شما معرفی میشه رمان های محبوب جهانی و تقریبا همشون جایزه های بزرگی رو کسب کردن .
رمان عرور و تعصب
نویسنده: جین آستین
ناشر: نشر نی
مترجم: رضا رضایی
تاریخ انتشار: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۴۵۰
قیمت: ۳۲٫۰۰۰تومان
غرور و تعصب محبوبترین رمان جین آستین و یکی از معروفترین رمانهای تاریخ ادبیات جهان است. قهرمان داستان یکی از جذابترین قهرمانان در کل ادبیات به حساب میآید. در این رمان، بازیگوشی و انضباط، جنبوجوش و خویشتنداری، ارزشهای رمانتیک و فضیلتهای کلاسیک و بسیاری ویژگیهای دیگر در تقابل و تعادل قرار گرفتهاند. نهایتاً غرور جای خود را به سجایای والاتر میدهد و تعصب (یا پیشداوری) نیز در سیر داستان رنگ میبازد…
قسمتی از متن رمان غرور و تعصب :
حالم را خوب می کنند #کارمندانی که #حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم تند تند #توضیح نمیدهند، صاف و پوست کنده #حالیت می کنند باید چکار کنی…
خوشم می آید از آقا و خانم #دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمی اندازند.
خوش و بش می کنند و #صمیمانه از #دردش می پرسند.
خوش خلقم می کنند راننده هایی که می ایستند و دست تکان می دهند تا تو از خیابان رد شوی.
با نشاطم می کنند آدم هایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین #شغل هستی نمی دانند.
هیجان زده ام می کنند آدم هایی که برایت کاری می کنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی.
حس خوبی دارم وقتی #رفیقی که کمتر همدیگر را می بینیم، راهش را دور می کند تا بیشتر با هم باشیم.
جانم در می رود برای #مادری که وقتی می رسم خانه و دلم غذای دلخواهم را می خواهد، #کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد.
خوشم می آید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و می گوید “برنامه محبوبت شروع شده” و سریع قطع می کند.
خوشم می آید از مسافرانی که در #صندلی عقب #تاکسی یه وری لم نمی دهند.
خوشم می آید از آدم های #خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو می خرند، فردا صبح تن شان می کنند.
احترام میگذارم به غریبه هایی که در #آسانسور را باز نگه می دارند تا تو برسی.
خوشم می آید از آدم هایی که برای زندگی، خوب
هنرمندند.
نویسنده: پائولا هاوکینز
ناشر: نشر میلکان
تاریخ انتشار: ۱۳۹۴
مترجم: محبوبه موسوی
تعداد صفحات: ۳۲۰
قیمت: ۲۰٫۰۰۰ تومان
آلفرد هیچکاک شاید همه چیز را در مورد خطاهای ممکن در حدس و گمان هایمان در مورد آنچه از پنجره ای می بینیم گفته باشد. پائولا هاوکینز روزنامه نگار لندنی در اولین رمان پرفروش و مهیجش ، با عنوان دختری در قطار با به کارگیری محدودیت هایی که قاب پنجره ایجاد می کند، نقاطی تاریک و مبهم را خلق کرده است.
راشل قهرمان داستان هر روز با قطار مسیری را رفت و آمد می کند، از پنجره قطار به بیرون نگاه می کند و معمولا با خود یک بطری مشروب دارد. شخصیتی به هم ریخته، آشفته، افسرده است که از کار بیکار شده و هنوز در سوگ پایان زندگی مشترکش به سر می برد.
اعتیاد شدید به مصرف الکل باعث ایجاد اختلال فراموشی حوادث هنگام مستی او شده است، این مساله همزمان می شود با اتفاقات مهمی در داستان در رابطه با گم شدن زنی که بعدا جسدش بیرون از شهر پیدا می شود. وضعیت روحی روانی راشل به عنوان راوی اصلی داستان، به گونه ای است که نمی توان به آنچه روایت می کند به راحتی اعتماد کرد و این مساله به ابهام داستان بیشتر می افزاید.
او به خاطر مستی و مصرف الکل از کار اخراج شده است، با این وجود هنوز هر روز مسیر بین آشبری، شهری جدید در حومه ی لندن را به سوی ایستگاه اوستن با قطار رفت و آمد می کند و این رفت و آمد روزانه با قطار به بخش اصلی زندگی اش تبدیل شده است. البته بیشتر از خود سفر منظره ی خیابانی که در مسیر هر روزش است است که برایش اهمیت دارد.
زمانی راشل با همسرش تام در این خیابان سکونت داشتند، و حال تام با همسرش جدیدش آنا و دخترشان در آنجا زندگی می کنند. نگاه کردن به خانه ای که قبلا خودش در آن زندگی می کرده است برایش زجرآور است. راشل برای تسکین این درد به تماشا و تصور زندگی زوجی ناشناس می پردازد که چند خانه آن طرف تر از خانه ی تام هستند.
با آنچه هر روز از از دور از زندگی آن ها می بیند به تصور کردن زندگی این زوج می پردازد و برای آن ها اسم انتخاب می کند، جیسن و جس، و شغل های پر زرق و برق (پزشک همراه جهانگردان برای جیسن، و شغلی در صنعت پوشاک برای جس) و زندگی پر از عشق و فداکاری را در ذهنش برای آن ها تصور می کند.
رمان پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت
نویسنده: اینگل مان سوندبرگ
ناشر: نشر آموت
تاریخ انتشار: ۱۳۹۵
مترجم: کیهان بهمنی
تعداد صفحات: ۴۸۰
قیمت: ۳۳٫۰۰۰ تومان
در این رمان داستان «مارتا اندرسون» پیرزن هفتاد و نه سالهای روایت شده که رویای فرار از آسایشگاه و سرقت از بانک را در سر میپروراند. پیرزن که به هیچ وجه قصد ندارد باقی عمر خود را بر روی یک صندلی راحتی در گوشهای از آسایشگاه بگذراند، تصمیم میگیرد به جای این کار، زندگی پرهیجانی را برای خود بسازد.
بدین ترتیب او به همراه چهار دوست قدیمی خود دست به کار میشود. اعضای این گروه پنج نفره که به باند بازنشستهها معروف است، در ابتدا در برابر قوانین سختگیرانه آسایشگاه شورش میکنند.
اعتراض اولیه گروه به ساعت خواب و غذایی است که در ظروف پلاستیکی به آنها داده میشود. با بالا رفتن جرأت گروه، اعضای باند تصمیم میگیرند با نقشهای دقیق ابتدا از آسایشگاه فرار کنند و در مکانی بهتر در استکهلم ساکن شوند.
قدم بعدی اعضای گروه نیز این است که وارد جرگهی تبهکاران حرفهای شوند. ترجمه و انتشار از نشر آموت
رمان پشت سرت را نگاه کن
نویسنده: سی بل هاگ
ناشر: نشر آموت
تاریخ انتشار: ۱۳۹۵
مترجم: آرتمیس مسعودی
تعداد صفحات: ۳۹۰
قیمت: ۳۳٫۰۰۰ تومان
وقتی کلو بنسون از خواب بیدار میشود،متوجه میشود که ربوده شده و در یک دخمه زیرزمینی زندانی است اما اصلا به یاد نمی آورد که چطور به آنجا آمده است.او از آنجا میگریزد اما کسی داستانش را باور نمیکند.به همسرش مظنون و ناچار میشود برای کشف واقعیت و برای زنده ماندن،رد پای خود را دنبال میکند.اما چه کسی کلو را تعقیب میکند؟
قسمتی از متن رمان پشت سرت را نگاه کن:
هیچ وقت مادرمو کتک نزد اما وقتی کلمات می تونن مثل چاقوی جراحی،درون انسان رو بشکافن،چه نیازی به مشت زدن هست؟
وقت،چیزی است که من بعد از این زیاد خواهم داشت.وقت فکر کردن و مرور دوباره و دوباره وقایع در ذهنم،وقت برای پرسیدن این سوال که می توانستم طور دیگری عمل کنم یا نه،وقت برای کابوس دیدن در تاریکی شب.اما وقت برای التیام یافتن هم خواهم داشت و بالاخره وقت برای دوباره عاشق شدن،وقت برای دوباره بچه دار شدن،وقت برای شاد بودن.من زنده هستم و این یک اغاز است.
.
واقعا نمیدونم چی باید بگم.کتابی که از همون اول جذبم کرد.کتابی که روز اول تقریبا نیمی از کتاب و بدون وقفه خوندم می دونم حرفام داره خیلی طولانی میشه ولی کتابی بود که واقعا با ثانیه ثانیه اش زندگی کردم.هیچ وقت حس نکردم که اتفاقا ناشی از توهم داروهای کلوعه.به عنوان خواننده به همه مشکوک می شدم حتی جوردن بدبختبه راحتی می تونستم کلو رو تصور کنم که از اون پناهگاه زمینی فرار می کنه و خیلی چیزای دیگه.
خیلی خیلی ممنونم از نشر آموت برای انتخاب کتاباشون.برای این که پیش نیومده کتابی از نشرشون بخونم و خوشم نیومده باشه.
همینطور خیلی ممنون از خانوم ارتمیس مسعودی.ترجمه انقد راحت خوان بود که حس می کردم دارم داستانی که فارسی نوشته شده می خونم نه یه کتابی که ترجمه شده!!
جالبی عه این کتاب این بود که ۳نفر همزمان با من شروع کردن به خوندنش
این کتاب و به همه پیشنهاد می کنم کتابی نیست که بشه فراموشش کرد یا راحت ازش گذشت
نویسنده: سی بل هاگ
ناشر: نشر آموت
تاریخ انتشار: ۱۳۹۵
مترجم: آرتمیس مسعودی
تعداد صفحات: ۳۹۰
قیمت: ۲۲٫۵۰۰ تومان
سیبل هاگ» خالق آثار متعدد و پر فروشی است که به زبانهای بینالمللی و زندهی دنیا ترجمه شده است. آثار این نویسنده، بخصوص در کشورهای انگلیس، استرالیا و آلمان با استقبال چشمگیری روبرو شده و همواره در صدر رمانهای منتخب مخاطبان و منتقدان جای داشته است.
او همچنین بارها برندهی جوایز مختلف ادبی برای نویسندگی در ژانرهای مختلف داستانی شده است
قسمتی از متن رمان وقتی خاطرات دروغ میگویند:
اَنا به آشپزخانه میآید و جزوههایش را روی میز میاندازد. «مامان، تو تازگی چه دروغهایی گفتی؟» وسط خرد کردن فلفل روی تخته گوشت، یک دفعه وحشتزده میچرخم. قلبم به شدت میزند.
اون چی میدونه؟ مطمئنا نمیتونه واقعیت رو فهمیده باشه. «مامان، دستت رو بریدی!» به انگشتم اشاره میکند.
پایین را نگاه میکنم. «وای.» شیر آب سرد را باز میکنم و انگشتم را زیر آب میگیرم. بریدگیاش عمیق نیست. «منظورت چیه؟» آب دهانم را قورت میدهم و لبهایم را با زبانم تر میکنم. میدانم که صدایم میلرزد. «از چه دروغهایی حرف میزنی؟» نفس سریعی میکشم و خودم را برای بدترین اتفاق ممکن آماده میکنم. «برای تکلیف درس دینی و اخلاق میخوام.» پشت میز آشپزخانه مینشیند، از روی دسته جزوههایش، دفترچه یادداشتی برمیدارد و با خودکار رویش ضربه میزند.
آسودگی خیال، ناگهانی و عمیق مرا دربرمیگیرد، مانند هجوم یکباره هوای خنک روی پوست آدم. خدا رو شکر. حتی قادرم خنده کوچکی بکنم، البته خودم هم نمیدانم چهطور این امکان را پیدا کردهام.
در حالی که سعی میکنم صدایم بیتفاوت به نظر برسد، میگویم: «خب، همه ما دروغ میگیم. مگه نه؟» همان طور که لبش را میجود، لحظهای به سوالم فکر میکند. «حتی آدمهای مذهبی؟» «سیبل هاگ» خالق آثار متعدد و پر فروشی است که به زبانهای بینالمللی و زندهی دنیا ترجمه شده است. آثار این نویسنده، بخصوص در کشورهای انگلیس، استرالیا و آلمان با استقبال چشمگیری روبرو شده و همیشه در صدر رمانهای منتخب مخاطبان و منتقدان جای داشته است. او همچنین بارها برندهی جوایز مختلف ادبی برای نویسندگی در ژانرهای مختلف داستانی شده است. «آرتمیس مسعودی» متولد ۱۳۵۳ تهران، دانش آموختهی زبان انگلیسی و کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی است که تا کنون ترجمه کتابهای «پروژه شادی»، «جنوب دریاچه سوپریور»، «اولین تماس تلفنی از بهشت»، «آیا شما هم به استرس اعتیاد دارید؟»، «شادی را به فرزند خود هدیه کنید»و «پشت سرت را نگاه کن» نیز از این مترجم در نشر آموت منتشر شده است.