نویسنده : نگاه یک دیدگاه بازدید : 290 تاریخ : ۱۱ مهر ۱۳۹۶
دانلود رمان راجموند ، خون آشام
بوفالو،نیویورک:آبشارهای رعد آسا،تیم های ورزشی بزرگ و… لرد خون آشام خائنی که به آرامی عقلش را ازدست می دهد.
راجموند گرگور یک خون آشام و ارباب بی چون و چرا ی نیویورک سیتی است.او مطیع هیچ کس به جز ارباب خود نیست.
کریستوف،لرد خون آشام تمام شمال شرقی آمریکا است و پایگاهش در بوفالو و نیویورک سیتی است.
او خون آشامی پیر است…خیلی پیر.فهمیدنش آسان است چون به آرامی درحال از دست دادن عقلش است.
راجموند به وسیله ی اربابش به بوفالو فراخوانده می شود؛اربابش را غیرقابل دسترس و ضعیف می یابد و می داند که
اگر اقدامی انجام نشود قلمرو از هم می پاشد. او تنها فرزند کریستوف است که آنقدر قدرت دارد تا قلمرو را به دست
بیاورد.اما همچنین مشکل زنان گمشده و خون آشامان پیری که ظاهرا برای کشته شدن ربوده شدند،هم وجود دارد.
سارا استراتون،رازی دارد که با هیچ کس در میان نگذاشته است حداقل نه کسی که اکنون او را بشناسد،
نه حتی دوست خوبش سین.این رازی است که می تواند زندگی محتاطانه ای که برای خودش ساخته را نابود کند
ولی اگر بخواهد زندگی زنان گمشده را نجات دهد ممکن است مجبور باشد رازش را با یک خون آشام در میان بگذارد.
قسمتی از داستان
کاملاٌ تاریک بود. او با انگشتانش چشمانش را لمس کرد تا مطمئن بشود چشمانش باز است،
چشمانش باز بود ولی اتاق خیلی تاریک بود،طوری که حتی نمی توانست دستش را که جلوی صورتش بود ببیند.
لابد مادرش دوباره آن آسترهای مسخره پشت پرده را پایین کشیده بودتا در مصرف انرژی صرفه جویی شود.
ریجاینا همیشه به صرفه جویی انرژی اهمیت می داد، ولی او که یه خفاش لعنتی نبود.
در حالی که با عصبانیت غرغر می کرد راست نشست و دستش را به سمت چراغ کوچک نزدیک
تخـ ـتش کشید، نزدیک بود با صورت به زمین بخورد چون که چراغ آن جا نبود.
اخم کرد و با هر دو دستش کورکورانه اطراف را گشت. تا بالاخره یک جسم سخت را لمس کرد.
چراغ خواب کوچک، ولی مال خودش نبود. در حالی که دستش راهش را از یک پایه ناآشنا
تا یک دکمه فشاری از مد افتاده لمس می کرد،