اشعار آخر قصه / ابوالفضل سنبلی بیدگلی کاربر انجمن یک رمان

ابوالفضلبنام خدا وقتی تو نیستی شعرها هم کم حوصله میشوند مثل مردی با ته ریشی نامرتب تیشرتی کهنه و یقه باز که گوشه پارک خسته و بیحال سیگار پشت سیگار آتش

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما