دوستان برای تایپ رمانهای خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقهی خود در این جا ثبت نام کنید
نام رمان: شانزده سال فکر سیاه
نام نویسنده: NAVA-K کاربر انجمن یک رمان
ژانر: عاشقانه/ معمایی / پلیسی
ناظر رمان: روشنک.ا
ویراستار : monir
خلاصه:
درباره دخترک هشت سالهای است که بعد شانزده سال اتفاقات بچگیاش را فراموش نکرده و ریشه انتقامی که از یک فکر سیاه سرچشمه میگیرد را در وجودش تغذیه میکند و آن را تبدیل میکند، به شخصیتی که خود را پشت نقابی پنهان کرده تا انتقام بگیرد.
ریشهای که دخترک آن را پرورش میدهد، به زندگی و سرنوشت خیلیها گره میخورد؛ اما با اتفاقاتی که برایش میافتد، آن ریشه کم کم خشک میشود؛ ولی…
مقدمه :
یک نقاب…
یک مانع برای پنهان شدن، برای انتقام گرفتن…
گاهی تو را به هدف شانزده سالهات میرساند؛ اما…
اما اگر کسی پیدا شود که نقاب تو را بردارد، مانعت را در هم بشکند…
تو دیگر نمیتوانی آنی که خودت میخواهی برای هدفت باشی…
میشوی آنی که او میخواهد، میشوی آنی که در مقابلش راحت است…
میشوی کسی که راحت در مقابلش میخندد، راحت از هر دری حرف میزند، راحت نگاهش میکند…
و این شروع یک ماجرا هست!
ماجرایی که شاید خلاف میل تو باشد؛ ولی در اختیار تو نیست تا آن را تغییر بدهی…
و آن موقع است که مسیرت عوض میشود…
مسیری که فکر سیاهی را شانزده سال درگیر خودش میکند…
مسیری در گرو شانزده سال فکر سیاه…
«رفتم مرا ببخش مگو او وفا نداشت، راهی جز گریز برایم نمانده بود.»
(فروغ فرخزاد)
***
با درد در رو کوبیدم؛ صدایی نمیاومد.
دوباره، این بار با همهی توانم این کار رو کردم؛ صدای قدمهایی رو شنیدم، که بعدش صدای زن مسنی با لهجهی جنوبی گفت: هاسی میام، انگا سر آورده! (دارم میام، انگار سر آورده!)
تکیه دادم به چارچوب در و با دست سالمم بازوم رو فشردم؛ دیگه نمیتونستم روی پاهام بایستم؛ اگه یک دقیقه دیگه طولش بده همین جا بیهوش میشم و این اتفاق باعث میشه خیلی برام بد بشه.
لینک دانلود به زودی
این پست 11 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده:
دیدگاه کاربران