دوستان برای تایپ رمانهای خود و حمایت از نویسنده های مورد علاقهی خود در این جا ثبت نام کنید
نام رمان : پلیس های دردسر ساز
نام نویسنده:meli770
ژانر:اجتماعی،عاشقانه،طنز.
ناظر رمان : cinder
ویراستار: *AFSOON*
خلاصه:
آترینا برقعی بعد ازچند سال به ایران برمیگرده وپیش دوتا برادر هاش زندگی میکنه. … توی مدتی که ایران زندگی میکنه با اتفاقاتی روبه رومیشه که براش تازگی داره…
مقدمه:
کودک درون من چون، طفلکی
در ميان ِآرزو هاي من است
او چه معصوم و چه ساده ،خفته است
او که از من،او که دائم،با من است
عشق را،درآن دل ِپاک ديده اي؟
او به مانند مَهي درآسمان
چون ستاره، چون همان رنگین کمان
تک نواز ِساز زيباي من است
چون ، قناري ،کز قفس ،آزاد شد
مي پرد ،بر بامِ هر کاشانه اي
عقل ،بر او داد و بيداد مي کند
تو،همان کودک ِخام ِخفته اي
عقل با او ،در کشمکش،در قهر و کین
ساليان ِسال ،دعوا مي کند
که چرا بهار خو يشتن را
از همان نو قصه ها ،پر مي کند
عقل!
اي حاکمِ این تن قفسم!
عاقلان ِروزگار را ديده اي؟
به چه سخت گرفته اي ،اينک بگو
ظالمان ِروزگار را ديده اي؟
اين همه عقل و بدن رشد يافتند
جز دلی جز سنگ ها بیافتند ؟
من که اکنون در درونم خفته ام
دلم آبي ست ،نگاهم ،چمن است
مگر اين است که دلي شاد باشد
همه تن سالم وزيبا نظر است
وای خدا کمرم از درد شکست چرا انقدر این ساک ها سنگین هستن؟
چرا باید اون دوتا هرکول توی خونه لم بدن اون وقت من باید این سه تا ساک برزگ به همراه سه تاکیف دستی بزرگ روحمل کنم؟
چرا یک دونه چرخ که بتونم وسایلم رو حمل کنم پیدا نشد؟چرا هیچ کسی نیست برام بیارشون.
درحال غرزدن بودم که از کنارم یک باربر گذشت ،هیچ جور نمی تونستم خودم رو با این همه وسیله سینگین خودم رو بهش برسونم
دریک تصمیم ناگهانی صدام رو بلند کردم:
-آقا نرو!
لینک دانلود به زودی
این پست 7 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده:
دیدگاه کاربران