خلاصه:
درباره دختری به اسم شیاناست که مشکل زیادی با جسمش داره، ولی خودش از این بیماری خبر نداره. از قضا، ناخواسته با یکی از روانپزشک های تازه کار دوستش آشنا میشه که…
دانلود رمان یتیم خانه مرگ اختصاصی یک رمان
مقدمه:
کسی که تکیه گاه نداشته باشه؛ تنهاست.
هیچکس نمیفهمه دردش چیه.
هیچکس نمیفهمه پشت هر لبخندش بغض پنهون داره.
کسی که یه خلاء بزرگ تو زندگی داره.
رو تختم جابه جا شدم و یه آهنگ جدید پلی کردم. متوجه شدم گوشیم درحال زنگ خوردنه. چشمم که به اسم روی صفحه خورد سریع جواب دادم.
– الو؟
هانیه:کجایی شیانا؟
– کجام به نظرت؟ خونه دیگه.
– دیوونه! امشب تولد تبسمه میخوایی نیایی؟
– خب زنگ نزد دعوتم نکرد، چی کار کنم؟
– باهم قهرین؟ بهم گفت بهت بگم بیای
مامانم هی داد میزد که برم ناهار بخورم.
– من باید برم. کارنداری؟
[هانیه باحرص]-خاک توسرت! اصلا نیا!
و گوشی رو قطع کرد. به گوشی یه نگاهی کردم و گذاشتمش رو تخت و وارد آشپزخونه شدم.
مامان: کجایی؟ بشین! غدات یخ کرد.
[شادی با نیشخند]-داشتی با کی حرف میزدی؟دانلود رمان شیانا