چالش کمیت و کیفت در آموزشعالی نه تنها در ایران، بلکه کمابیش در همه دانشگاههای جهان چالشی همیشگی فراگیر بوده است. این چالش در صحنه عمل آموزشعالی، طیفی از دانشگاهها را بهوجود آورده است که یک سر آن به دانشگاه انبوه و سر دیگر به دانشگاه نخبهگرا میرسد. در این میان مباحثی همچون عدالت آموزشی، آمایش سرزمینی در توزیع دانشگاهها و رشتهها، پیوند دانشگاه و جامعه، بومیگرایی، همگانیسازی علم و فناوری و مانند اینها، همگی به چالش کمیت و کیفیت در آموزشعالی ابعادی فراتر از مسئلهای صرفاً مربوط به خود دانشگاه داده است.
اگر بر پایۀ مطالعات دانشگاهپژوهی، کارکردها یا مأموریتهای دانشگاه را بتوان در این سه مورد خلاصه کرد: ۱. تولید دانش، ۲. تربیت نیروی انسانی متخصص، و ۳. جامعهپذیری نسلهای تازه و برآوردن مسئولیت اجتماعی و فرهنگی؛ آنگاه چالش کمیت و کیفیت در کانون تلاشهای فکری و عملی برای به انجام رساندن این سه مأموریت جای میگیرد. زیرا درغلتیدن دانشگاه به هر یک از دو سر طیفِ کمیت/کیفیت یا انبوه/نخبهگرا، میتواند بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر هر یک از این مأموریتهای سهگانه اثرگذار باشد. دانشگاه کمیتگرا و انبوه گرچه شاید در برآوردن مأموریت سوم تا حدودی کامیاب باشد، اما بیگمان روند تولید دانش و تربیت نیروی انسانی متخصص را دچار اختلالهای جدی میسازد. همچنین است اگر دانشگاه به سوی نخبهگرایی و کیفیتمندی درغلتد، آنگاه بیگمان از برآوردن مسئولیت اجتماعی خود بازمیماند، هرچند که قادر به تولید دانش و تربیت نیروی انسانی متخصص باشد.
مسائل مندرج گوشهای از بیشمار مسائلی است که دانشگاههای امروزین با آن دست به گریبانند. اینجاست که ضرورت و اهمیت امر سیاستگذاری در آموزشعالی رخ مینماید. از اینرو، طرح این ادعا شاید پربیراه نباشد که سیاستگذاری آموزش عالی در پیوند با سیاستگذاری فرهنگی این عرصه، امروزه به یکی از شاخههای مهم مطالعات دانشگاهپژوهی تبدیل شده است. درهمتنیدگی آموزش و پژوهش در کنار مسائل عام فرهنگی دانشگاهها، سبب شده است که سیاستگذاری آموزش عالی همه عرصههای مرتبط با فعالیتهای دانشگاهی را زیر ذرهبین مطالعه و بررسی علمی ببرد و بکوشد چشماندازهایی نوین در این عرصهها درافکند. جدایی ساختاری حوزههای آموزش و پژوهش به هیچ رو به معنای آن نیست که در عمل این حوزهها از سویی از هم و از سوی دیگر از مسائل و موضوعات عام فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها جدا باشند. این امر، بهویژه در شرایط خاص جامعه امروزین ایران و در کوران تحولات پرشتاب جهانی، نگاه و رویکرد علمی و تخصصی به سیاستگذاری فرهنگی آموزش عالی را بیش از پیش ناگزیر میسازد.