خلاصه:
دانلود رمان نابودگر شیطون _ یه دختر و یک سری اتفاقات جدید تو زندگیش با کلی هیجانات و حس و حالهای متفاوت و شیرین و دنیای جنگی اما شیرین زندگی جدیدش و گذشته ای ک ازون بیخبره و کم کم بخشی از آینده اش میشه. دختر بی احساسی که از چندین نوع احساس متفاوت سردرمیاره.
قسمتی از رمان :
به نام خدا
-نمیدانم از کجا شروع کنم ویا از چی بگم ؟از خودم یا از زندگیم ؟یا شاید هم معمایی که در او فرو رفته ام وجوابش برای خودم هم ناپیداست !اینکه من الان اینجام به خاطر چی بوده ؟یا اصلا چطور شد که تصمیم گرفتم بشم این ؟چطور شد که قبول کردم هر کاری انجام بدم و تاپای از دست دادن زندگیم برم تا به اینجا برسم ؟
تابشم یک نابودگرکه گروه نابودگران منو راه بدن تا به این جا برسم وبه هدفم نزدیکتر !هنوز هم گیجم که چرا اسممونو گذاشتیم نابودگر…درصورتیکه حداقل به نابودکردن نمیرسونیم…گرچه آلفرد میگه هدفش از این اسم نابود کردن یک نفره!
گاهی هم به این نتیجه میرسم که شاید ماهم یک گروه نینجاییم که برای سرگرمی و هیجان این گروهو درست کردیم…
باز هم اومدم که فکر کنم و به نتیجه ای نرسیدم !از روی تختم بلند شدم و با بیحالی رو تختی آبی خاکستریم رو مرتب کردم و از اتاق دوازده متریم بیرون شدم میدونستم مارگریت اگه منو ببینه مجبورم میکنه عصرانه ام رو بخورم.
اون هم مثل مادرم که عادت داشت حتما عصرانه رو آماده کنه بود و من هم مجبور بودم عصرانه هامو بخورم چون عصرانه در خونه ی ما حکم صبحانه رو داشت !مارگریت همسر پدرم بود که پدرم بعد از فوت مادرم با اون ازدواج کرد.
پیشنهاد می شود
رمان عشق مغرور من | roro nei30 کاربران انجمن یک رمان