نویسنده : نگاه ۵ دیدگاه بازدید : 1,565 تاریخ : ۰۲ آذر ۱۳۹۷
دانلود, رمان, اژدهای, سپید,
آدرین، پسری افسانهای و نجاتدهنده است که در دنیای دیگری به سر میبرد. حال او توسط یک
فرد، بازمیگردد تا افسانهاش را آغاز کند. افسانهای کهن که موجودات تاریک و ظالم، از آن هراسان
و گریزان هستند و حال آدرین برای اجرای عدالت و پایمالنشدن خون یکی از افراد مهم زندگیاش،
دست به انتقامی خونین میزند و اینگونه، افسانه آخرین اژدهای, سپید, آغاز میشود… .
عدالت، عدالتی از جنس نور، از طعم شیرینی عسل، از بوی گل و به نرمی حریر.
عدالت؟! آری، عدالت فراگیر خواهد شد. عدالت باز هم دست نوازش بر سر بینوایان خواهد کشید؛
عدالتی که مرهم زخم مظلومین و زهری برای ظالمین است. نور عدالت بر سرزمینها خواهد تابید.
عدالت درست زمانی نورافشانی خواهد کرد که اسطورهای آن را نورانی و نورانیتر کند و آن اسطوره
کسی نیست جز…
ناشناس
سربازها رو بیهوش کردم و در سیاهچال رو باز کردم. زمانم کم بود و هرلحظه امکان داشت
سربازهای دیگه سر برسن.
از پلههای سنگی پایین اومدم و بعد از این که چند محوطه رو رد کردم، بالاخره به شخص موردنظرم
رسیدم. وردی خوندم و قفل در رو که طلسم شده بود باز کردم.
یه محوطه سیاه و خوفناک بود. بوی بد سیاهچال باعث شد که چهرهم رو توهم بکشم. بادقت همه
جا رو برانداز کردم و در آخر چشمم به یه زن خورد که سرش پایین بود. سرفهای کردم تا توجهش به
من جلب بشه. سرش رو کمی بالا آورد و وقتی که به من نگاه کرد، سرش رو پایین انداخت. لبم
رو کج کردم و تا خواستم حرفی بزنم، اون زن دهن باز کرد.
– چی میخوای؟
قدمی به جلو برداشتم و با لحن ملایمی گفتم:
– خودت میدونی برای چی اومدم، پس نپرس.
محکم جواب داد:
– خودتم میدونی جوابم چیه.
دستی به ریش بلند و سفیدم کشیدم.
– دخترم باید قبول کنی، چرا متوجه حرفام نمیشی؟
دانلود رمان اژدهای سپید
(4.3)میانگین امتیاز از(51)رأی(85.49%)