در 2 ساعت قبل، zeynab29 گفته است :
سلام عزیزم اول قوانینو بخون بعد
سلام. مرسی که خبرم کردی. راستش به دوستم دادم که با گوشیم رمانو بذاره که اشتباه گذاشته. چجوری حذفش کنم از این قسمت؟
در 2 ساعت قبل، Bahareghas گفته است :
از خستگي روي تخت ولو شدم. دفترچه و خودكارمو برداشتم و چيزايي كه بايد ميخريدمو توش نوشتم. يه تلوزيون هم لازمه وگرنه از ب
كليد انداختم و وارد خونه شدم. وسايلارو تو آشپزخونه جا دادم و دوتا تخم مرغ برداشتم با گوجه كه املت بزنم كه گوشيم زنگ خورد.
درحالي كه مو جواب دادم:بله؟
--سلااااام بيمعرفت. حالا بايد تاه
صداشو نشناختم گفتم: ببخشيد به جا نيوردم
--خانومو باش.. حنانم ديگههه. تو دبيرستان..
پريدم وسط حرفش و با خنده گفتم: شناختم. چطوري ديوونه؟ تو از كجا فهميدي؟
حنانه: تينا تورو امروز تو فروشگاه ديده. گفت خواستم برم ببينم خودشه يا نه كه گمش كردم
-اِ هنوز اكيپمون پا برجاست؟
حنانه: نه. فقط منو تيناييم. راستي آدرس خونتونو بده يه سر بيايم
-واسه شام بياين
حنانه: نه مزاحم نميشيم. ازون نامادريت زياد خوشم نمياد
پوزخند زدم . معلومه همه فهميدن چه زن مزخرفيه.
-نه باو تنهام. خونه مجردي. قضيش مفصله
جيغي كشيد و گفت: بيشووور. حتما شب ميايم. خدافظ
و قطع كرد. ديوونه
تينا و حنانه از بهترين دوستاي من تو دوران مدرسه بودن. وقتي كه 17 سالم بود رفتيم كيش واسه كاره بابا.
سريع املتمو خوردم و مواد لازانيا رو روي كابينت گذاشتم تا واسه شام بپزم.
ساعت 6 بود كه شروع كردم به حاضرشدن. يه تيشرته قرمز كه شكلكاي باحال روش داشتو با يه شلوار لي آبي روشن جذب پوشيدم و موهاي مشكيمو دم اسبي بستم و يه رژلب صورتي زدم كه بي روح نباشم.
ساعت نزديكاي 7 بود كه زنگو زدن. اول از همه حنانه اومد. خيلي عوض شده بود. دختري با موهاي قهوه اي…چشاي عسلي و دماغ كوچيك عملي. در كل خوشگل بود.
پشته سرش تينا اومد. موهاش بور بود ازون اول. چشاشم سبز-آبي و دماغ معمولي. اونم خوشگل بود.
با هم گرم صحبت بوديم و از هر دري حرف زديم.
تينا: خوش ميگذره خونه مجردي؟
-نه بابا.
تينا: ولي خيلي عوض شدي. خوشگلتر شدي
-شماهم عوض شدين. چيكارا ميكنين؟
تينا: من كه تو يه آرايشگاه كار ميكنم. بيشتر تتو ميزنم
حنانه: منم هم درس ميخونم هم تو يه شركت صادرات لوازم بهداشتي كار ميكنم.
-منم كه به بهونه دانشگاه اومدم ولي بايد بگردم دنبال كار.
همون لحظه گوشي حنانه زنگ خورد: جونم؟
چي؟؟؟ فردا؟
آخه خيلي زوده فريد. باشه بهش ميگم اوكي كنه. باشه. باي
تينا: چيشده؟ فريد چي ميگه؟
-قضيه چيه؟ به منم بگين نامردا.