« نحسی, ستارههای بخت ما» روایتگر جنگی سخت بین یک نوجوان و بیماریِ پر از رنج و دردِ سرطان است. هِیزِلِ ۱۶ ساله مدتی است از بیماری سرطان خود مطلع شده و به توصیهی خانواده و پزشکان معالجاش، برای فرار از انزوا و ناامیدی به گروهی میپیوندد که در آن نوجوانانی همانند او حضور دارند. حضور هیزل در این گروه باعث تغییر نگاهاش به زندگی میشود. کتاب, «نحسی ستارههای بخت ما» با تصویرسازی عالی و داستان پردازی جذاب، مخاطب را در خود غرق کرده و امکان گریز از همذات پنداری را به مخاطب نمیدهد. کتاب شروعی خوب و گیرا دارد و پایانی بدون علامت سوال در ذهن.