مقدمه رمان نینجا به توان 4

مقدمه,: این چنین سرآغازست     آخر بی نام تو کی نامه ای باز است؟ روزگار بدون درنگ نقاشی می کشد ...در کجا؟ خوب معلومه در دفتر سرنوش ما!این ماهستیم که ر

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما