از جان چیور به عنوان یکی از مهمترین نویسندههای داستان کوتاه قرن بیستم یاد میشود. در سال ۱۹۷۹ مجموعه داستانهای کوتاه او جایزة پولیتزر و جایزة مجمع ملی منتقدان کتاب, امریکا را برد.
او درباره این مجموعه نوشته است: «اين داستانها گاه داستان جهاني گمشدهاند؛ زماني که شهر نيويورک از درخشش رودخانه سرشار ميشد و ميتوانستي از راديوِ گوشة لوازمالتحريرفروشي به قطعة بني گودمن گوش بدهي. دوران,ي که تقريباً همه کلاه سر ميگذاشتند. اينجا آخرين نفر از نسل کساني را ميبيني که پشت هم سيگار ميکشيدند و دنيا هر صبح با صداي سرفة آنها بيدار ميشد؛ همانها که در مهمانيهاي کوکتيل سنگبارانشان ميکردند، همانها که رقص پاي قديمي «کليولندچيکن» را هنوز بلد بودند، با کشتي به اروپا سفر ميکردند و حسرت عشق و خوشبختي ازدسترفته را ميکشيدند، آنها که خدايشان به کهنگي خداي من و شما بود – حالا هر که ميخواهيد باشيد. در اين ميراث باقيمانده، عشق به نور را ميجويم و مصر به يافتن تسلسلي اخلاقي در جهانم.»
بوستونگلوب نیز داستانهای این مجموعه را ژرف و جسورانه خواند و نوشت: «از شگفتترین داستانهایی که امریکا به خود دیده است.»
این ترجمه مشتمل بر هفت داستان «شناگر»، «دوران طلایی,»، «بدرود برادرم»، «ای شهر رویاهای قمصور»، «روز معمولی»، «رادیوی بزرگ» و «چند شخصیت که دیده نخواند شد» است.