هر مسئله و موضوع اقتصاد وی ـ اجتماعی که در کشورهای جهان سوم درنظر بگیریم، موضوعی چندوجهی و پیچیده است که باید آن را هم از حیث ابعاد تاریخی، فرهنگی، فلسفی، تمدنی و سیاسی بررسی کرد و شناخت هم از حیث روابط میان آنها. با روشهای شناختی تکسویه و تحلیلهای جزئی نه میتوان موضوعات را شناخت نه برای تغییر و اصلاح و ارتقای آن کاری کرد؛ مخصوصا اگر مطالعات، بحثها و تحلیلها، به دغدغهی مسئولیتهای ملی و اجتماعی و توسعه آمیخته باشد. حتا تجربهی دنیای پیشرفتهی صنعتی و بهویژه کشورهای در حال توسعه در بهرهبرداری از منابع و تخریب محیط زیست جهانی گویای این است که در قلمرو مطالعات فیزیکی و در حوزهی علوم دقیقه هم باید بر تحلیلهای کلی، عام و همهجانبهنگر تأکید شود، چه رسد به حوزهی مطالعات اجتماعی و انسانی؛ بنابراین در کشور ما هم مطالعات اقتصادیـ اجتماعیِ معطوف به توسعه، باید از رویکرد همهجانبهنگر و جامع پیروی کند. طبیعتا سیاستها و اقداماتِ علاجی و اصلاحی هم باید بر شناختهای جامع و کلی مبتنی باشد. تفاوت یکسویهنگری و تحلیل جزئی با تحلیلهای مبتنی بر واقعیت اشیاء و موضوعات و لحاظ همهی جنبهها در حوزهی شناخت، تفاوت عدم درک موضوعات و گمراهی با شناخت و فهم صحیح آنهاست. تفاوت این دو روش تحلیلی در حوزهی کاربرد و عمل نیز تفاوت ادامهی روند و تشدید و بازتولید مشکلات با رهایی از دامها و دورهای باطل و ارتقا و اصلاح امور است. امروز وه هر موضوع اقتصادی ساده را که درنظر بگیریم حالت چندوجهی به خود میگیرد و جنبههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و البته اقتصادی دارد. موضوعات مبنایی مثل توسعه و پیشرفت اقتصادی نیز اساسا دارای جنبههای تمدنی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی است. بهطوریکه امروزه بسیاری بر این عقیدهاند که ما در شکلدادن نظامهای دلخواه اجتماعی آزادی چندانی نداریم، زیرا چنین امور مهمی نیازمند وجود پیشینهی تمدنی، فرهنگی و تاریخی مناسب است.
در این سالها و روزها که در حوزهی مطالعات اقتصادی و سیاستگذاریها، با رواج تحلیلهای جزئینگر و سیاستگذاریهای برخاسته از آنها مواجهایم، نقش مرحوم حسین عظیمی در جایگاه اقتصاددانی دردمند و پرمسئولیت که دغدغهاش درد و رنج مردم ایرانزمین بود و در ارائه و تدریس توسعه براساس نگاه همهجانبهنگر و تحلیلهای جامع و تعمیق دانش اقتصادی در کشور و محافل علمی و اجتماعی عمل میکرد، کاملاً مشهود و برجسته است. ایشان با وجود بهرهمندی از دانش ریاضی و روشهای کمّی، به سبب تأثیر متقابل پدیدههای اجتماعی و قلمروهای مختلف اجتماعی یکدیگر، در طرح مسائل توسعهی کشور حتا هنگام بیان مفاهیم عادی سعی میکرد طوری مسائل را بیان و تحلیل کند که تأثیرات متقابل مذکور لحاظ شود. بنابراین، نقش فرهنگ، تمدن، آموزش و نهادها را در توسعهی کشور مهم میدانست، لذا مطالبی که بهصورت مواد درسی برای تدریس یا سخنرانی یا مقاله ارائه میکرد، سرشار از نکته و قابل استفاده بود.