داستان کوتاه یک قدم تا بدبختی | شاینا توکلی کاربر انجمن نودهشتیا

انوشه:همه چی از اون روز نفرین شده شروع شد.من به خاطر پول و فامیل و دوستانی که بدِ من رو می‌خواستن بدبخت شدم.بارها با خودم فکر می‌کنم مگه من چی کار کرد

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما