نام رمان : دختری به نام مروارید
نویسنده : dorsaaaaa
خلاصه:
داستان درباره ی یه دختره! یه دختر مغرور اما بازیگوش . با یه شغله هیجانی و پر خطر .
عاشقه شغلشه و به خاطر انتقام رو به این شغل آورده و اما همین شغلشه که باعث میشه وارد یک زندگی جدید شه…! و شایدم عشق چیزی که ازش فراریه…
داستان زندگیه سروان مرواریده سپهری و ماموریته جدیدش یعنی وارد شدن به عنوانه یک دانشجو در یک دانشگاه مشهور…پایان خوش
قسمتی از داستان:
سلـــــــــــــــام!
تازه یادم افتاد کسی خونه نیست هه!خسته و کوفته کیفمو گذاشتم ر. مبل و ولو شدم!اهههه!اخه چرا این ماموریت به من افتاد؟ای خدا از بچگی هم شانس نداشتم اگه داشتم که…خوب قبل از هر چیزی خودمو معرفی میکنم من سروان مروارید سپهری هستم ۲۲ ساله که با عموم که الان حکم پدری رو به گردنم داره زندگی میکنم یعنی سرهنگ امیرعلی سپهری.وقتی ۴سالم بوده پدر و مادرم طی یک نقشه برنامه ریزی شده در جاده ی تهران-شمال مورد جمله قرار میگیرندو شهید میشوند منو اون موقع خونه ی عموم اینا گذاشته بودند
تعداد صفحات کتاب : ۱۲۱۷صفحه پرنیان ،۴۰۴صفحه پی دی اف