بعدازظهرها خانم جین مارپل عادت داشت روزنامهاش را ورق بزند. هر صبح دو روزنامه برایش میآوردند. اولین روزنامه را موقع مزهمزه کردن نخستین چای صبحگاهی مطالعه میکرد، البته اگر روزنامه به موقع به دستش میرسید. چون میگفتند پسری که روزنامهها را توزیع میکند برای این کار ساعت خاصی ندارد و بهطور دلخواه عمل میکند. به این موضوع باید پسری تازهکار یا جانشین موقتی او را هم افزود. هر یک از آنان نظر خود را در انتخاب مسیر داشتند. شاید برای پرهیز از یکنواختی. اما مشتریانی که عادت کرده بودند روزنامه را هر چه زودتر ورقی بزنند و پیش از سوار شدن اتوبوس یا قطار برای رفتن به سر کار، تا حد امکان در جریان جزئیات اخبار جالب توجه روز قرار گیرند، اگر روزنامه دیر به دستشان میرسید سخت دلخور میشدند. در حالیکه خانمهای مسن که در سنمریمید زندگی آرامی را میگذراندند، ترجیح میدادند سر صبحانه روزنامه خود را مطالعه کنند.