دوستان عزیز تنها راه کمک کردن شما به سایت ما عضو شدن در انجمن ماست لطفا عضو بشید
نام رمان: روزای رویایی
نویسنده: dilan کاربر انجمن یک رمان
ویراستار : FATEME078
ژانر: عاشقانه-احساسی
خلاصه:
بهار ستوده، دختر ته تغاری بهرام ستوده …
برای استخدام شدن به شرکتی خواهد رفت که آغازگر اتفاقات و تحولاتی در زندگیاش خواهد بود و آنطرف داستان، آراد رستگار با ورشکستگی شرکت اش دست و پنجه نرم میکند.
در این داستان شاهد قرار گرفتنشان در یک مسیر خواهیم بود و اما آیا بازی زندگی برایشان خواب وصال را دیده یا جدایی؟
مقدمه:
امشب را دیرتر بخواب
چشمانت را دیرتر بگذار روی هم
اخترشناسی نمیدانم،
اما میخواهم آسمانِ چشمانت را رصد کنم
میخواهم ستارگان را،
آسمان را،
انکار کنم.
قسمتی از متن رمان :
صدای بوق ماشین ها بلند شده بود.
خب منم مثل شما گیر کردم دیگه! حدود ده دقیقه ای بود که داخل ترافیک گیر کرده بودم، وای خدا خیلی دیرم شده. نگاهی به ساعت مچیام کردم، ساعت هفت بود.
با کلافگی شیشه ماشین رو پایین کشیدم، ولی باد شدیدی به صورتم می خورد حس زیبایی داشت.
با صدای بوق ماشین های عقب به خودم اومدم، اوه ترافیک تموم شده. پام رو روی پدال گاز فشردم و با سرعت رانندگی کردم.
به آدرس نگاه کردم. بالاخره رسیدم، ماشین رو جلوی یه ساختمان بزرگ پارک کردم. دکمه آسانسور رو زدم تا بالا بیاد.
نگاهی به در ورودی شرکت انداختم و اسمش رو زیر لب زمزمه کردم، پس از در زدن وارد شدم. خانمی پشت میز نشسته بود که حدس می زدم منشی باشه. با قدم های استوار به سمتش رفتم.
-سلام
سرش رو بلند کرد، جون چه خوشگل بود، دختر تقریبا بیست و شش ساله و لاغر بود با لبخندی گرم جواب سلامم رو داد.
-سلام،کمکی از دستم بر میاد؟
-من برای استخدام اومدم.
قسمت دانلود
با پیوستن به کانال یک رمان از اخرین اخبار رمان ها مطلع شوید
https://telegram.me/yek_roman
این پست 2 ساعت پیش توسط PARISA ارسال شده:
دیدگاه کاربران