امروزه اکثر مردم دنیا بیشتر نیازهایشان مرتفع شده است. وقتی نیازها رفع شوند، پای خواسته‌ها وسط می‌آید. در بازار خواسته‌ها، ازدحام آن‌چنان زیاد است که اگر بخواهید فقط به مزایا و بازاریابی سنتی تکیه کنید بعید است پیام‌تان این ازدحام را کنار زده و به گوش مصرف‌کننده برسد. این کتاب با بررسی مثال‌های موفق و ناموفق در بازاریابی، راز پیروزی و شکست در آن را به شما می‌گوید؛ رازِ آن شخصِ بازاریابی که ازدحام را کنار می‌زند و برای مشتری داستانی صادقانه تعریف می‌کند!
نویسنده‌ی این کتاب، ست گادینِ عجیب‌وغریب به معرفی نیاز ندارد. سال‌های سال است که در زمینه‌ی بازاریابی و رفتار درست با مشتریان کتاب می‌نویسد. او در این کتاب ما را با نوعی از داستان‌سرایی آشنا می‌کند که می‌تواند همهمه‌های قرن بیست‌ویکم را پشت سر بگذارد و به گوش مشتری برسد. ما را وارد جهان‌بینی مشتریان می‌کند و به چارچوب‌بندی داستان مجهزمان می‌کند. در این کتاب به ما می‌فهماند تبلیغ ویژگی‌های محصول، تمرکز روی مزایای آن و با دلیل و مدرک اثباتِ داشتن بهترین محصول، خیلی ساده است، ولی اثبات باعث فروش نمی‌شود. بازاریاب داستانی را روایت می‌کند، مشتری آن را باور می‌کند و آن داستان به یک دروغ تبدیل می‌شود. و آن دروغ می‌تواند از فردی به فرد دیگر منتقل شود. و بعد از آن و فقط در این صورت بازاریاب در کارش موفق می‌شود و میزان فروش رشد می‌کند. بازاریابان به این دلیل پول به جیب می‌زنند که مشتریان چیزی را که می‌خواهند می‌خرند، نه چیزی که به آن نیاز دارند و اگر روی رفع نیاز مانور بدهید محکوم به شکست خواهید بود.
اگر بازاریاب باشید، یعنی بخواهید ایده‌ای را اشاعه دهید، بخواهید مردم به کاندیدای مدنظرتان رأی دهند، بخواهید شما را به یک قرار عاشقانه دعوت کنند یا به شما شغلی را پیشنهاد دهند، این کتاب به دردتان می‌خورد. اگر محصول یا خدمات بزرگ و کوچک‌تان با اینکه بهترین راهکار موجودند، مدت‌هاست رشد فروش‌شان متوقف شده یا بدتر در حال افول‌اند، نحوه‌ی بازاریابی‌تان نقص دارد و این کتاب می‌تواند به شما در رفع این نقص کمک کند. بازاریابان موفق ارائه‌کننده‌ی داستان‌هایی هستند که مشتریان تصمیم به باورشان می‌گیرند، اگر می‌خواهید داستان‌سرایی موفق شوید و راه و چاه آن را یاد بگیرید این کتاب می‌تواند به شما کمک کند.
وقتی سرگرم داستان‌سرایی برای افرادی هستید که به شنیدن آن تمایل دارند، برای گفتن داستان‌هایی که با واقعیت جور درنمی‌آیند، وسوسه می‌شوید. برای گفتن دروغ‌ها و فریب‌ها. قضیه این است که دروغ دیگر جواب نمی‌دهد. دلیلش هم این است که وقتی داستانی از خودتان سرهم می‌کنید که در بررسی موشکافانه گندش بالا می‌آید، مچ‌تان را می‌گیرند. آن هم سریع. و اعتماد مشتریان را از دست می‌دهید، اعتمادی که شاید هرگز نتوانید آن را باز پس بگیرید. یگانه راهی که داستان‌تان باور می‌شود، یگانه راهی که افراد دروغی را که می‌خواهید به خود می‌گویند و یگانه راهی که ایده‌تان پخش می‌شود این است که واقعیت را بگویید. با خواندن این کتاب داستان واقعی‌تان را آن‌چنان خوب روایت خواهید کرد که برای جالب کردن آن نیازی به دروغ گفتن نخواهد بود. مشتریان خود دروغ مدنظرتان را به خودشان خواهند گفت.
