کتاب این زین که اسب ندارد

هرمز را می‌‌شناسم من، عین شعرهایی که جریان دارند توی تن آدم و جان می‌‌گیرد، خودش را می‌‌زند به دیوار و هی‌‌به‌‌هی قد می‌‌کش

نود هشتیا
نود هشتیا
خانهآرشیو مطالبخوراکتماس با ما