خلاصه: قمارخانه را بسته اند. همه رفته اند. فضا نیمه تاریک است و جام ها نیم نوشیده میز گرد بازی، در آن میانه، ساکت و آرام. چه آنکه، هزاران بازی به خود دیده است. خسته از تکرار بردها و باختها. خسته از اشک های شوق برندگان و لبخندهای تصنعی بازندگان. ورق ها پراکنده روی میز ریخته اند. پسرک، به نوبت جای هر یک از قماربازها می...